انوری » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۹۵ چون با غم عشق تو دلم ساز گرفت چشمم ز طلب خون دل آغاز گرفت تو دست به خون ریختنم رنجه مدار هجران تو این مهم به جان باز گرفت
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شاعر از درد عشق محبوبش سخن میگوید. دلش به خاطر این عشق غمگین شده و چشمانش به خاطر خواستن او پر از اشک است. از محبوب میخواهد که در ریختن خون دلش رنجی نرساند، زیرا درد دوری او به شدت بر جانش تاثیر گذاشته است.
هوش مصنوعی: وقتی دل من به خاطر غم عشق تو سازگار شد، چشمانم از شدت خواستن و عشق، شروع به اشک ریختن کرد.
هوش مصنوعی: تو برای من زحمت نکش که به خاطر دوری تو خون به دل کردهام، این مسئله برای من بسیار مهم است و به عمق جانم نفوذ کرده است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
یک چند ، چو کار من ز تو ساز گرفت
طبع تو ره ملالت و ناز گرفت
یا دست نبایست بمن داد بعهد
یا پای نبایست ز من باز گرفت
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.