گنجور

 
انوری

تو آن کریمی کز التفات خاطر تو

نیاز تا به ابد در نعیم و ناز افتد

خرد سزای تو نا معنییی به دست آرد

هزار سال در اندیشهٔ دراز افتد

به بیست بیت مدیح تو در کرم بینی

چنان فتد که به اصلاح آن نیاز افتد

عجب مدار که اندر سرای عالم کون

گهی نشیب فتد کار و گه فراز افتد

ز حرص مدح تو باشد که از درخت سخن

لطیفه‌ای مثلا نیم پخته باز افتد

 
نسک‌بان: جستجو در متن سی‌هزار کتاب فارسی
sunny dark_mode