دوش آوازه درافکند نسیم سحری
که عروسان چمن راست گهِ جلوه گری
عقل خوش خوش چو خبر یافت ازین معنی، گفت
راستی خوش خبری داد نسیم سحری
گر چنین است یقین دان که جهان بار دگر
خوش بهشتی شود آراسته تا درنگری
گل اندیشه چو از وصف ریاحین بشکفت
نوش کن باده گلگون، به چه اندیشه دری؟
صبحدم ناله قمری شنو از طرف چمن
تا فراموش کنی محنت دور قمری
مجلس بزم بیارای که آراسته اند
نقشبندان طبیعت رخ گلبرگ طری
همچو مستان صبوحی شده افتان خیزان
شاخههای سمن تازه و بید طبری
سخن سوسن آزاد نمی یارم گفت
آن نه از کم سخنی دان و نه از بی هنری
دوش ناگه سخن او به زبان آوردم
آسمان گفت سزد کز سر آن درگذری
چند گویی سخن سوسن و آزادی او؟
مگر از بندگی شاه جهان بی خبری؟
نصرة الدین ملک عالم عادل بوبکر
که جهان جمله بیاراست به عدل عمری
آن جوانبخت جهان بخش که از هیبت او
باد بر غنچه نیارد که کند پرده دری
خسروا گوش بنفشه ست و زبان سوسن
که به عهد تو بِرَستند ز گنگی و کری
هر کجا در همه عالم خللی دیگر بود
کرد اقبال تو بی منت گردون سپری
ابر در بزم چو دست گهرافشان تو دید
خویشتن زود به پیش فلک افکند و گری
که چو اسراف کقش در کرم از حد بگذشت
تو به نوعی غم این کار چرا می نخوری؟
فلکش گفت جز این کارِ دگر هست مرا
هم تو می خور غم این کار که بیکار تری
بی تو خوردند بسی این غم و هم سود نداشت
تو درین باب قوی تر ز قضا و قدری؟
بعد ما کز طلب پایه قدرت ناگاه
دیده عقل فرو ماند ز کوته نظری
خواست اندیشه که در کنه کمال تو رسد
عقل گفتش که تو هم بیهده تازی دگری
شهریارا تویی آن کز قِبَل خون عدوت
گل کند گاهی پیکانی و گاهی سپری
صورت فتح و ظفر معتکف حضرت توست
نی غلط رفت تو خود صورت فتح و ظفری
خاتم ملک در انگشت تو کرده ست خدای
چه زیان دارد اگر خصم شود دیو و پری؟
تا جهان سر ز گریبان فنا برنارد
وز حوادث نشود دامن آفاق بری
در جهانداری چندانت بقا باد ای شاه
که مهندس نکند عقدش اگر بر شمری
تا تو از دولت و اقبال بدان پایه رسی
که به پای عظمت تارک گردون سپری
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شاعر در این غزل به توصیف زیباییهای طبیعت و احساسات خوشایند ناشی از بهار میپردازد. او میگوید نسیم صبحگاهی خبر از شادی و سرور میآورد و عقل از این خبر خوشحال میشود. شاعر با اشاره به گلها و زیورهای چمن، فضایی از جشن و بزم را تصویر میکند که در آن همه چیز به زیبایی آراسته شده است.
او همچنین به تعبیر عشق و آزادی میپردازد و میگوید در این فضای خوش، باید از غمها فاصله گرفت. سوسن و بنفشه در کنار هم به عشق و زیبایی اشاره دارند و شاعر بر عظمت و عدالت حاکم زمانهاش، "نصرة الدین ملک عالم"، تأکید میکند.
شاعر در پایان به اهمیت حاکمیت خوب و برکت آن برای زندگی مردم اشاره کرده و از حاکم میخواهد که در نگهداری عدالت و نظام خوب کوشا باشد. غزل به نوعی دعوت به شادی و فراموشی غمهاست و تأکید بر زیبایی و لذت زندگی در سایه عدالت میباشد.
هوش مصنوعی: دیشب نسیم صبحگاهی ندا و آواز خود را پخش کرد که عروسان گلزار در آن زمان، به نمایش زیباییهای خود پرداختهاند.
هوش مصنوعی: عقل وقتی که از این موضوع باخبر شد، با خوشحالی گفت: نسیم صبحگاهی خبر خوبی آورده است.
هوش مصنوعی: اگر چنین باشد، مطمئن باش که دنیا دوباره مانند یک بهشت زیبا خواهد شد، تا شاید تو به آن بنگری.
هوش مصنوعی: وقتی که فکر و اندیشهات مانند گل در وصف زیباییها شکوفه میزند، بهتر است که بادهای قرمز بنوشی، زیرا چه فکری دیگر میتواند به ذهنت بیاید؟
هوش مصنوعی: شنیدم که در سپیده دم، صدای ناله یک قمری از سمت باغ میآید تا تو بتوانی رنج دوری از او را فراموش کنی.
هوش مصنوعی: مهمانی را با زیبایی تزئین کن چون طبیعت، همچون گلبرگهای نرم و زیبا، آن را آراسته است.
هوش مصنوعی: مانند عدهای مست که در حال نشئهاند و در حال افت و خیز هستند، شاخههای تازه سمن و بید شمالی نیز به همین حالت هستند.
هوش مصنوعی: من نمیتوانم به سادگی از زیبایی و لطافت گل سوسن صحبت کنم، زیرا این گفتگو نه به دلیل کمبود منظور و نه به خاطر نداشتن مهارت در بیان است.
هوش مصنوعی: دیشب ناگهان سخن او را به زبان آوردم و آسمان گفت: درست است که از آن موضوع بگذری.
هوش مصنوعی: چرا همچنان دربارهی زیبایی و آزادی گل سوسن صحبت میکنی؟ آیا از اسارت و بندگی پادشاه جهانی که در آن هستی، بیخبر هستی؟
هوش مصنوعی: این بیت به توصیف دو شخصیت بزرگ اسلامی میپردازد. یکی از آنها ابوبکر است که به عنوان یک حاکم عادل شناخته میشود و دین اسلام را یاری میکند. دیگری عمر است که به خاطر برقراری عدالت در جهان معروف است. در اینجا تأکید بر نقش آنها در برقراری عدالت و نصرت دین است.
هوش مصنوعی: این بیت بیانگر عظمت و جلال یک شخصیت بزرگ و تاثیرگذار است که به قدری موقر و با وقار است که حتی باد هم جرئت نمیکند غنچهها را به حرکت درآورد و پرده را کنار بزند. در واقع، این فرد به گونهای است که وجودش آرامش و سکون را به همراه دارد و از هیبتش همه چیز در خاموشی و احترام قرار میگیرد.
هوش مصنوعی: خسرو به زیبایی و شکوه گلها همچون بنفشه و سوسن تشبیه شده است، زیرا این گلها در دوران عشق و عهد تو زندگی جدیدی یافته و از سکوت و بیصدایی خارج شدهاند.
هوش مصنوعی: هر جا در عالم مشکلی وجود دارد، خوشبختی تو با هیچ قیمتی از آسمان دور نمیشود.
هوش مصنوعی: ابر که در مهمانی به دیدن دستان زیبای تو افتاده بود، به خاطر زیباییاش به سرعت در آسمان افکنده و گریه کرد.
هوش مصنوعی: وقتی که زیادهروی در کارها از حد خود عبور کرد، چرا تو به نوعی از این رفتار ناراحت نمیشوی؟
هوش مصنوعی: فلک به من میگوید که کاری جز این ندارم، تو نیز غصه نخور که بیکار هستی.
هوش مصنوعی: بدون تو، خیلی از این غمها را تحمل کردند و هیچ فایدهای نداشت. آیا در این مورد تو از سرنوشت و تقدیر قویتر نیستی؟
هوش مصنوعی: پس از آن که ما از طلب و جستجوی مقام قدرت کنار رفتیم، ناگهان عقل از کوتاهی نظرش در شگفت میماند.
هوش مصنوعی: اندیشه در پی آن بود که به عمق کمال تو دست یابد، اما عقل به او گفت تو هم فقط علاف و بیهوده سخن میگویی.
هوش مصنوعی: تو ای شهریار، تو کسی هستی که به خاطر خون دشمنانت، گاهی به مانند پیکانی میدرخشانی و گاهی به مانند سپری از خود دفاع میکنی.
هوش مصنوعی: وجه پیروزی و موفقیت در نزد تو قرار دارد؛ پس اشتباه نکن که خود تو نماینده و نشانه واقعی پیروزی و موفقیت هستی.
هوش مصنوعی: خداوند تاج و تخت را در انگشت تو قرار داده است، پس چه ضرری دارد اگر دشمنی از دیو و پری بر تو حملهآور شود؟
هوش مصنوعی: تا زمانی که دنیا از چنگال نابودی رهایی نیابد و حوادث نتوانند دامن آسمانها را آلوده کنند، باید منتظر بمانیم.
هوش مصنوعی: ای پادشاه، امیدوارم که بقا و دوام تو در حکومت طولانی باشد، زیرا هیچ مهندسی نمیتواند قرارداد تو را بههم بزند اگر که تو آن را شمرده باشی.
هوش مصنوعی: تا زمانی که تو به مرحلهای از موفقیت و خوشبختی برسی که همچون تاجی بر رأس آسمان قرار بگیری.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
دل من خواهی و اندوه دل من نبری
اینْت بیرحمی و بیمهری و بیدادگری
تو بر آنی که دل من ببری دل ندهی
من بدین پرده نیم، گر تو بدین پرده دری
غم تو چند خورم و انده تو چند برم
[...]
چون به هم کردی بسیار بنفشهٔ طبری
باز برگرد به بستان در چون کبک دری
تا کجا بیش بود نرگس خوشبوی طری
که به چشم تو چنان آید، چون درنگری
آلت کشتن داری صنما غمزه و کارد
زین دو ناکشته ز دستت نرهد جانوری
تو مرا جانی و چون با تو بوم جانوری
زنده گردم که ز دیدار تو یابم نظری
می بترسم که مرا روزی بکشی تو از آنک
[...]
گشت تابنده ز گردون معالی قَمَری
گشت تابنده ز دریای معانی گهری
سال تو فرخ و فرخنده شد از شادی آنک
ملکالعرش عطا داد ملک را پسری
ملک باغ است و در آن باغ ملک سنجر هست
[...]
شیفته کرد مرا هندوکی همچو پری
آنچنان کز دل عقل شدم جمله بری
خوشدلی شوخی چون شاخک نرگس در باغ
از در آنکه شب و روز درو در نگری
گرمی و تری در طبع هلاک شکرست
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال یک حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.