زهی نظیر تو چشم زمانه نادیده
سیاستت به سزا گوش چرخ مالیده
خرد که بر دوجهان نافذست فرمانش
در آستان تو جز بندگی نورزیده
ستارگان که ز آفاق بر سر آمده اند
ز خط حکم تو یک ذره سر نپیچیده
بگشته صورت اقبال گرد جمله جهان
هزار باره و آنگه در تو بگزیده
ز سنجق سیهت نور فتح می تابد
چو روشنایی چشم از سیاهی دیده
محیط چرخ سرا پرده ای ست جاه تو را
درو بساط مراد تو گسترانیده
به فر دولتت این قصر آنچنان آمد
که مثل آن نه بدیده ست کس نه بشنیده
چه گویمش؟ که سپهری ست پر ستاره و ماه
ز حسن بر فلک آفتاب خندیده
برای زینت دیوار و سقف او به حیل
زمانه رنگ ز رخسار حور دزدیده
درو به وقت قدوم مبارکت مه و مهر
ز زیر پای چو طفلان نثار برچیده
ز روشنایی سقف و هوای او در وی
همی نماید اسرار غیب پوشیده
از آن زمان که من او را مَثَل زدم به سپهر
سپهر یک سروگردن ز فخر بالیده
بخفته در کنف او به امن و آسایش
جهانی از ستم روزگار ترسیده
ز غیرت و حسد فرش اَزرَقَش صدره
سپهر ازرق بر خویشتن بجوشیده
ظهیر قصه قصری بدین درازی چیست؟
نباشد این نمط از عاقلان پسندیده
حدیث کو ته وشیرین بگوی کو خاکی ست
عنایت ملکش بر فلک رسانیده
همیشه بزم شهنشه درو مزین باد
جهان به شادی او جام مهر نوشیده
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به وصف ویژگیها و عظمت یک شخصیت برجسته میپردازد. شاعر با بیان این که چشم زمانه نظیر او را نادیده گرفته و سیاست و خرد او بر دو جهان حاکم است، از قدرت و اهمیت آن شخصیت سخن میگوید. ستارگان و اقبال جهانی، همه تحت فرمان او هستند و به نیکی از او حمایت میکنند.
شاعر به زیبایی و شکوه قصر او اشاره میکند و آن را با اشیاء آسمانی چون ستاره و ماه مقایسه میکند. همچنین به جلوه نور و روشنایی در قصر او اشاره دارد که نشان از مقام بلند او دارد. او از امنیت و آسایشی که زیر سایه این شخصیت تجربه میشود، صحبت میکند و بیان میکند که دنیا از ستم روزگار در امان است.
در انتها، شاعر دعایی برای استمرار جشن و شادی در دربار او دارد و بر این امید است که جهانیان از لطف و محبت او بهرهمند شوند. این شعر نمایانگر ستایش و تحسین از یک شخصیت والا و بزرگ است.
هوش مصنوعی: به چه زیبایی تو همچون چشمی در دنیای پر از نادانی به سیاست و تدبیرت، آگاه و توانمد هستی. زمان نیز به ناز و فریب چرخش خود را به تو میمالد.
هوش مصنوعی: عقل و خردی که بر تمام دنیا حاکم است، در برابر تو فقط باید به صفت بندگی رفتار کند و هیچ کار دیگری نکند.
هوش مصنوعی: ستارهها که از دوردستها در آسمان درخشیدهاند، حتی یک لحظه هم از مسیر فرمان تو منحرف نشدهاند.
هوش مصنوعی: سرنوشت خوش به دور و بر آمده و بارها در جهان جریان داشته، اما در نهایت به تو توجه کرده و تو را انتخاب کرده است.
هوش مصنوعی: از سنجاق سیاه تو نور پیروزی میتابد، مانند روشنی چشم که از تاریکی پلک ناشی میشود.
هوش مصنوعی: دنیای اطراف تو مانند پردهای است که مقام و موقعیت تو را در خود جای داده و آرزوها و خواستههایت را در آن فراهم کرده است.
هوش مصنوعی: این قصر به قدری زیبا و باشکوه است که هیچ کس نه چیزی مانند آن را دیده و نه شنیده است.
هوش مصنوعی: چه بگویم دربارهاش؟ آسمان پر از ستاره و ماه، زیباییاش را به شکل آفتابی که به آسمان میخندد، به نمایش گذاشته است.
هوش مصنوعی: برای زیباتر کردن دیوار و سقف او، به تدبیر روزگار، رنگ از چهره حوری دزدیده شده است.
هوش مصنوعی: زمانی که تو با مهربانی و جمال خود به ما میآیی، زمین را مانند کودکان با گل و خوشبو میفرشند و به زیر پای تو میریزند.
هوش مصنوعی: از روشنی سقف و هوای او، رازهای پنهان عالم در او نمایان میشود.
هوش مصنوعی: از زمانی که من او را به مثالی در آسمان تشبیه کردم، آسمان هم به خاطر این تشبیه، مانند سروی گردن کشیده از افتخار پر شده است.
هوش مصنوعی: در آغوش او، در آرامش و ایمنی به سر میبرد، از ظلم و ستم روزگار در وحشت است.
هوش مصنوعی: به خاطر غیرت و حسد، آسمان آبی رنگش از خود در حال جوشیدن است.
هوش مصنوعی: پرسش این است که دلیل طولانی شدن داستان چیست؟ چنین شیوهای از حکمت و عقلانیت مورد پسند عاقلان نیست.
هوش مصنوعی: داستانی را بیان کن که زیبا و شیرین است، چرا که این خاکی که در آن زندگی میکنیم، به لطف و عنایت خداوند به آسمانها راه یافته است.
هوش مصنوعی: همیشه مهمانی پادشاه باید با زیبایی و شادابی همراه باشد و جهان به خاطر شادی او پر از خوشی و عشق باشد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
وزیر عالم عادل ربیب دولت و دین
ایا بطوع فلک طاعت تو ورزیده
هر آنچه بسته ضمیر تو، عقل نگشوده
هر آنچه دوخته رای تو، چرخ ندریده
زبس که درشبشبهتفکندهپرتوصدق
[...]
تو دیده گشته و ما را بکرده نادیده
بدیده گریه ما را بدین بخندیده
بخند جان و جهان چون مقام خنده تو راست
بکن که هر چه کنی هست بس پسندیده
ز درد و حسرت تو جان لالهها سیه است
[...]
میار فخر باستاد و شیخ و جد و پدر
که بوده علم و عملشان همه پسندیده
قراضه ئی بتو گرزان رسید بیرون آر
و گرنه جمله جهان گنج گیر پوشیده
زهی جمال تو خورشید مشرق دیده
بتنگی دهنت هیچ دیده ی نادیده
سواد خطّ تو دیباچه صحیفه ی دل
هلال ابروی تو طاق منظر دیده
مه جبین تو بر آفتاب طعنه زده
[...]
جواب داد به زینب که ای ستمدیده
کسی ندیده چنین ظلم بلکه نشنیده
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.