مرا مبَشر اقبال بامداد پگاه
نوید عاطفت آورد از آستانه شاه
چه گفت ؟ گفت که رویت به کعبه کرم است
نیاز عرضه کن و حاجتی که هست بخواه
زمین ببوس و بنه جاودان ذخیره عمر
که کیمیای حیات است خاک آن درگاه
اگرچه مدت غیبت دراز گشت ولیک
زبان عذر به یکباره هم نشد کوتاه
بیا که حلم شهنشه ثبات آن دارد
که منهزم نشود از چنین هزار گناه
از آستانه او بر مگیر از این پس روی
که نیست دولت و دین را جزین حوالتگاه
رضای او را از کاینات گیر عوض
جناب او را از حادثات ساز پناه
به شب به خدمت او همچو شمع باش به پای
به روز بر در او همچو صبح خیز به گاه
که آفتاب سعادت بدان کسی تابد
که همچو سایه دود در رکاب ظل الله
خدایگان ملوک زمانه،نصرت دی
که گرد موکب او کرد روی کفر سیاه
جهان گشای ابوبکر بن محمد کوست
ز فرق تا قدم آرایش سریر و کلاه
خدایگانی کاندر فضای بارگهش
عدیل قبه چرخ است قبه خرگاه
به پیش خنجر بیجاده رنگ او در رزم
بود ز بی خطری کوه را مثابت کاه
همان نفس که سر از جیب خسروی برزد
فشاند بر رخ مهر و سپهر دامن جاه
ز بس که بر در او سجده می برند ملوک
مجال نیست قدم را از ازدحام جباه
ز کامکاری و قدرت هر آنچه دعوی کرد
فلک مُقِّر شد و حاجت نیامدش به گواه
شعاع دولت او هست در مضیق سپهر
چو نور طلعت یوسف میان ظلمت چاه
ایا شهی که ز امداد نعمتت هرگز
نیافت حادثه در ساحت ممالک راه
نماید آینه دولت تو روشن از آنک
ز هیچ سینه به عهد تو بر نیامده آه
تویی که سر به سر آثار تاجداری دید
هر آن زمان که خرد در جبینت کرد نگاه
رسید خاک جنابت ز قدر بر افلاک
فتاد نام بزرگت به عدل در افواه
هر آن زمین که برو ابر رحمتت بارد
دمید ز آب و گلش کیمیا به جای گیاه
به رفق و لطف جهان را به طاعت آوردی
اگر چه حکم تو عاجز نبود از اکراه
به پیش موکبت از فتح و نصرت است حَشَر
به گرد رایتت از یمن دولت است سپاه
مثال قهر تو با مکر و بدسگالی خصم
حدیث حمله شیرست و حیله روباه
همیشه تا نسق سال و ماه محفوظ است
یکی به جنبش مهر و دگر به گردش ماه
حساب عمر تو در ملک باد چندانی
که حصر آن نکند دور سال و مدت ماه
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر از بشارتی در صبحگاه صحبت میکند که نوید محبت و عطوفت از آستان شهنشاهی آورده است. او به این نکته اشاره میکند که روی معشوق مانند کعبه بزرگ و دارای کرم است و از عابران میخواهد که درازمدت بر خاک آن درگاه سجده کنند زیرا این خاک مایه حیات است.
شاعر همچنین به غیبت طولانی اشاره دارد، اما با این حال ایمان به قدرت بخشش و امیدواری دارد. او از درگاه آن شاه درخواست و نیازها را مطرح میکند و به مومنان توصیه میکند که در هر صبح و شب در خدمت او باشند.
این شعر بطور کلی عظمت و قدرت معشوق را میستاید و بر نعمتها و برکات سلطنت او تأکید میکند. شاعر با استفاده از سنن دینی و اجتماعی به خوبی نشان میدهد که چطور نعمت و رحمت او به دنیا نیکویی و حیات میبخشد و نیز در مقایسهای با دیگران، به برتری و بزرگی او اشاره میکند.
هوش مصنوعی: شخصی خوشخبر به من اطلاع داد که در صبح زود، خبر خوبی از طرف شاه برای من آمده است که نشاندهنده محبت و علاقه اوست.
هوش مصنوعی: چه سخنی گفت؟ گفت که زیبایی چهرهات مانند کعبه با ارزش و محترم است. پس نیازهایت را مطرح کن و حاجتی که داری را بخواه.
هوش مصنوعی: زمین را ببوس و از آن بهعنوان ذخیرهای جاودانه برای عمر خود استفاده کن، چون خاک آن مکان، گنجینهای از حیات به شمار میآید.
هوش مصنوعی: با اینکه مدت غیبت طولانی شده، اما با این حال، زبان برای بیان عذر و توضیح همچنان کوتاه نیست.
هوش مصنوعی: بیا که صبر و بردباری پادشاهی، به قدری است که از این همه گناه نمیتواند شکست بخورد.
هوش مصنوعی: از این پس به آستان او نرو، زیرا دیگر جایی برای دولت و دین نمانده است.
هوش مصنوعی: خوشبختی و رضایت خدا را در تمام کائنات جستجو کن و از مشکلات و حوادث به او پناه ببر.
هوش مصنوعی: در شب همچون شمعی باش که به او خدمت میکند و در روز نیز مانند صبحگاهی زودرس در کنار او حضور داشته باش.
هوش مصنوعی: آفتاب خوشبختی بر کسی میتابد که مانند سایهای از دود، در پشت حمایت خداوند قرار داشته باشد.
هوش مصنوعی: ای پادشاهان و سلطانهای زمان، پیروزی دیروزی که باعث شد کفر و ضدیت به دور از جمع او قرار گیرد.
هوش مصنوعی: کسی که جهان را فتح کرد و نامش ابوبکر بن محمد است، از سر تا پا به زیبایی و شکوه آراسته شده است.
هوش مصنوعی: خدای بزرگ و والایی که در بارگاه او، آسمان به عنوان سقف و چتر حداقلی قرار دارد.
هوش مصنوعی: خنجر در میدان جنگ بسیار تند و برنده بود، اما مانند کاه در مقابل کوه بیاهمیت به نظر میرسید.
هوش مصنوعی: نفس همان نفسی که از جیب شاهانه خارج میشود، بر چهره خورشید و آسمان زیبایی میپاشد و به تعبیر دیگر، برازندگی و اقتدار را به نمایش میگذارد.
هوش مصنوعی: به خاطر اینکه خیلیها درب خانهاش سجده میکنند، پادشاهان مجال رفتن و قدم گذاشتن ندارند و در ازدحام و شلوغی گم میشوند.
هوش مصنوعی: هر آنچه که سرنوشت و فلک به آن ادعا کرد، به خاطر توانمندی و قدرت تو، به تأیید رسید و نیازی به گواهی نبود.
هوش مصنوعی: دولت و خوشبختی او به اندازهای گسترده است که در آسمان تاریک، مانند نوری که زیبایی یوسف را در تاریکی چاه نمایان میکند، میدرخشد.
هوش مصنوعی: آیا تو ای پادشاه، که هیچ زمانی در سرزمینهایت دچار چالش و سختی نشدهای، از مدد و نعمتهای خداوند بهرهمند نبودهای؟
هوش مصنوعی: آینهی حکومت تو به روشنی نشان میدهد که هیچکس تا به حال از دل خود به خاطر عهد و پیمان تو آه نکشیده است.
هوش مصنوعی: تو آن کسی هستی که همه نشانههای سلطنت را در وجودت میبینیم، هر زمانی که عقل و اندیشه به چهرهات نگاهی بیندازد.
هوش مصنوعی: خاک بدن تو به قدری ارزشمند است که به آسمانها رسیده و نام بزرگت به خاطر دادگری در زبانها جاری شده است.
هوش مصنوعی: هر زمینی که به واسطه بارش رحمت تو سیراب شود، از آب و گل آن جادویی به وجود میآید که به جای گیاه رشد میکند.
هوش مصنوعی: با لطف و محبت خود توانستی جهان را به فرمان خود درآوری، هر چند که قدرت تو هرگز از اجبار و اکراه ناتوان نبود.
هوش مصنوعی: در جلوی جمعیت تو، پیروزی و کامیابی قرار دارد و به دور پرچمت، نیروهای دولت از سمت یمن تجمع کردهاند.
هوش مصنوعی: اگر قهر و خشم تو را با نیرنگ و بدخواهی دشمن مقایسه کنیم، شبیه به داستانی است که در آن شیر به تهاجم میپردازد و روباه برای فریب و نیرنگ به کار گرفته میشود.
هوش مصنوعی: از دیرباز تا الان، هر زمان که سال و ماه حفظ شدهاند، یکی با حرکت خورشید و دیگری با چرخش ماه به جلو میرود.
هوش مصنوعی: عمر تو در این دنیا به اندازهای نیست که بتوان آن را با سالها و ماهها محدود کرد، مانند وزش بادی که قابل اندازهگیری نیست.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
سماع و بادهٔ گلگون و لعبتان چو ماه
اگر فرشته ببیند دراوفتد در چاه
نظر چگونه بدوزم؟ که بهر دیدن دوست
ز خاک من همه نرگس دمد به جای گیاه
کسی که آگهی از ذوق عشق جانان یافت
[...]
به فرخی و به شادی و شاهی ایران شاه
به مهرگانی بنشست بامداد پگاه
برآن که چون بکند مهرگان به فرخ روز
به جنگ دشمن واژون کشد به سغد سپاه
به مهر ماه ز بهر نشستن و خوردن
[...]
مگر که زهره و ما هست نعت آن دلخواه
که با سعادت زهره است و باطراوت ماه
سعادتی که همه در روان گشاید طبع
طراوتی که همه بر خرد ببندد راه
اگر چه در نسب آدم آفتاب نبود
[...]
ایا بهار من و عید نیکوان سپاه
چو ماه ز ابر همی تابی از قبای سیاه
بصید رفتی و پدرام بازگشتی شام
برنگ و بوی رخ و زلف خویشتن می خواه
میئی که وقت سحر زو نسیم گیرد گل
[...]
تو زاهدی و دو زلف تو آفتاب پرست
به سجده اید شما هر دو درگه و بیگاه
چرا دو چشم تو دیبای لعل پوشیدست
اگر نپوشند ای دوست زاهدان دیباه
ز راه گمشده را زاهدان به راه آرند
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.