گنجور

 
ترکی شیرازی

آی آب فرات! از چه گل آلود روانی؟

شرمنده مگر از عطش تشنه لبانی

خوش طمع تر از شربت قندی تو از آن رو

همسایه تو با مدفن شیرین دهنانی

کوثر به جنان است و تو در کرب و بلایی

بهتر ز جنان کرب و بلا تو به از آنی

چون ریخته در پای تو خون شه عطشان

دانم به یقن، سرخ و گل آلود از آنی

پهلوی تو شد سینهٔ فرزند نبی چاک

زان روست که با سینه به هر سمت روانی

تو مهریهٔ فاطمه ام النقبابی

از سایر انهار تو مشهور جهانی

دردا که نکرد از تو لبی سبط نبی تر

جان داد و ندادش ز ستم شمر، امانی

«ترکی » به تو عاشق بود ای آب روان بخش!

شک نیست که معشوق به صاحب نظرانی