سواد سرمه شام است در چشم نگار من
به جز ظلمت دگر چیزی نبیند روزگار من
ازآن سرگشتهام در وادی عشق پریرویی
که باشد مرکز پرگار حسرت اختیار من
نباشد حاصل عمرم به جز داغ جداییها
کجا سر بر زند جز لاله از خاک مزار من؟!
چرا مهر بتان با عاشقان بوالهوس باشد؟
ازین سواد و غم یارب تبه شد حال زار من!
اگر چه دورم از دیدار وصل او ولی باشد
کتاب لوح دیوان خیالش در کنار من
هزار افتاده دارد بر سر کویش چو من لیکن
به جز صوت فراق او نیابی از هزار من!
ز بیم آنکه ننشیند به چین دامنش گردی
به راهش آب میپاشید چشم انتظار من
ز بس کردم تحمل در غم هجران او طغرل
میان عاشقان بسیار باشد اعتبار من
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
مرا جانانهای باید که باشد غم گسارِ من
میانِ نازکش باشد همه شب در کنارِ من
چه خوش باشد دل آرامی که چون از خواب برخیزد
به غمزه چشمِ مستِ او کند دفعِ خمار من
اگر باشد قیامت باشد اللّهمَّ ارزُقنا
[...]
سر بارندگی دارد دو چشم تند بار من
که فتحالباب هجرانست و تحویل نگار من
مرا چون ماه در عقرب خوش آمد روی و زلف او
از آن نیکی نمیبینم، که بد بود اختیار من
من آن چرخم، که از جانست مهرم در میان دل
[...]
پس از مردن به خاک من گذر کن غمگذار من
ببین صد حرف غم در هر خط از لوح مزار من
به کویت بس که آه آتشین از دل برآوردم
سگت را داغها مانده ست بر جان یادگار من
نبیند کس فروغ مهر را تا حشر اگر ناگه
[...]
چنان گردد خیالش چشم اشکبار من
که میپندارم اینک خواهد آمد در کنار من
شب هجران چه سان بر بستر راحت نهم پهلو
که هر مو دور ازو خاریست در جسم فکار من
ز من دارد فراغ آنشوخ و من در آتش محنت
[...]
به یک خمیازهٔ گل طی شد ایام بهار من
به یک شبنم نشست از جوش، خون لاله زار من
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.