حافظت از چشم بد بادا خداوند تعال
باد یارب نخل قدت در محل اعتدال!
باده پیمای می میخانه شوق توام
چند پنهان میکنی رخ را ز ما بنما جمال!
یک شبی سوی من سرگشته محزون بیا
عمرها شد در فراقم من به امید وصال
با که از جبر و جفایت شمهای سازم بیان؟!
جز دل افسرده نبود محرمی در این مقال!
چاره درد دل بیچارهام ساز ای حبیب
مرهم از وصلت بنه دیگر مرا نبود مجال!
از چه رو زافتادگان خویش واقف نیستی
قدر ما را میندانی طفلی ای نازکنهال!
نالهها کردم چو نی تأثیر در گوشت نکرد
طغرل آشفته را هرگز نگفتی چیست حال!
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به احساس عاشقانه و غم فراق میپردازد. شاعر از معشوق خود میخواهد که خود را نشان دهد و او را از دوری رهایی بخشد. او در دل پر از درد و ناراحتی خود، در انتظار وصال محبوب است و به ناتوانی در بیان مشکلاتش اشاره میکند. شاعر از محبوبش میخواهد تا اهمیت او را درک کند و از درد دلش مرهمی بگذارد. در پایان، شاعر به این نکته اشاره میکند که حتی نالههای او نیز تأثیری بر محبوب ندارد و از اوضاع نگرانکننده خود مینالد.
هوش مصنوعی: خداوند تو را از نگاههای بد حفظ کند. ای کاش بلندای قامت تو در جایی معقول و متعادل باشد!
هوش مصنوعی: من در میخانه، شوق تو را بادهنوشی میکنم. چرا چهرهات را از ما پنهان میکنی؟ جمال و زیباییات را به ما نشان بده!
هوش مصنوعی: یک شب، به سوی من که غمگین و آشفتهام، بیایید. سالهاست که در انتظار دیدار شما به سر میبرم.
هوش مصنوعی: با کی میتوانم از غم و سختیهایی که بر من گذشته بگویم؟ جز دل غمگین و افسرده، هیچکس در این گفتگو همراهی ندارد!
هوش مصنوعی: ای محبوب، برای درد دل مسکینم چارهای بیندیش و مرهمی از وصالت بر من نهاد. دیگر برای من فرصتی نیست!
هوش مصنوعی: چرا به افرادی که سقوط کردهاند، توجه نمیکنی؟ چرا ارزش ما را درک نمیکنی، ای نوجوان نازکدل!
هوش مصنوعی: من به خاطر ناامیدی و درد و نالههایی که میزدم، تأثیری در دل تو نداشت. هرگز از حال طغرل آشفته چیزی نگفتی!
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
مهرگان آمد گرفته فالش از نیکی مثال
نیک وقت و نیک جشن و نیک روز و نیک حال
فال فیروزی و زرّست : آسمان و بوستان
کان یکی پیروزه جامه است این دگر زرّین نهال
گرد برگ زرد او بر چفته شاخ زرد خوش
[...]
اهل گردون دوش چون دیدند بر گردون هلال
خرمی کردند و فرخ داشتند او را بفال
با دعا و با تضرع دستها بر داشتند
پنج حاجت خواستند از کردگار ذوالجلال
نصرة دین و دوام دولت و امن جهان
[...]
تا شمر چون درع داودی شد از باد شمال
گشت چون تخت سلیمان گلبن از حسن و جمال
در ببارد از هوا هر ساعتی ابر بهار
مشگ پالد بر زمین هر ساعتی باد شمال
کرد چون عمان زمین را اشگ ابر قطره بار
[...]
عید را با مهرگان هست اتفاق و اتصال
هر دو را دارند اهل دولت و ملت به فال
اتفاق و اتصال هر دو بر ما خرم است
مرحبا زین اتفاق و حبذا زین اتصال
عید آیینی است کز وی هست ملت را شرف
[...]
بس کنید آخر محال ای جملگی اصحاب مال
در مکان آتش زنید ای طایفهٔ ارباب حال
زینهار و زینهار از گرم رفتن دم زنید
زین یجوز و لایجوز و خرقه و حال و محال
خرقهپوشان گشتهاند از بهر زرق و مخرقه
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.