بس که از روی نزاکت بر ما می آیی
همچو گلبرگ، به امداد صبا می آیی
کو زبانی که چو آیی، به تو گویم که ز بزم
شب کجا رفتی و اکنون ز کجا می آیی
گریه آید چو مرا، خنده زنان وجه مپرس
گل نپرسیده ز باران که چرا می آیی
برای پیشنهاد تصاویر مرتبط با اشعار لازم است ابتدا با نام کاربری خود وارد گنجور شوید.
بس که از روی نزاکت بر ما می آیی
همچو گلبرگ، به امداد صبا می آیی
کو زبانی که چو آیی، به تو گویم که ز بزم
شب کجا رفتی و اکنون ز کجا می آیی
گریه آید چو مرا، خنده زنان وجه مپرس
گل نپرسیده ز باران که چرا می آیی
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
باز، ای سرو خرامان، ز کجا می آیی؟
کز برای دل دیوانه ما می آیی
می کشد هجر و ره آمدنت می طلبم
چیست فرمان تو، جانا، به کجا می آیی؟
گر ز جا می روی از خویش نباشد عجبی
[...]
بی حجابانه به آغوش کجا می آیی؟
که به صد ناز در اندیشه ما می آیی؟
مگر از سیر خود ای ماه لقا می آیی؟
که عجب در نظر من به صفا می آیی؟
می چکد خون ز دم تیغ نگاهت امروز
[...]
گل به سر بر زده و پا به حنا می آیی
سرو من از چمن نشو و نما می آیی
هر که از دور تو را دید جوان می گردد
تازه روز چون خضر از آب بقا می آیی
گل کند غنچه صفت خنده خود را پنهان
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.