گنجور

 
طغرای مشهدی

به ز سر رشته عقل است گر از طره خویش

سر زنجیر به دست من دیوانه دهی

ای دل از بارش ابر مژه، ترسم که چو سیل

جغد را وعده به ویرانی کاشانه دهی

آشنا را نکنی بهر چه گلچین طمع؟

تو که چون دختر رز، دست به بیگانه دهی

 
sunny dark_mode