گنجور

 
طغرای مشهدی

فصل گلگشت چمن شد ای گل رعنا بیا

برگ عیش از کف مده، با ساغر و مینا بیا

ما غم انگیزیم، نه گل تاب ما دارد نه خار

تا نبینی باغ را پژمرده، پیش از ما بیا

دست می باید ز ایران شست پیش از سیر هند

گر به هند آیی ز ایران، از ره دریا بیا

 
 
 
سیدای نسفی

در دل ما گر نمی آیی به چشم ما بیا

از محیط اندیشه داری بر لب دریا بیا

خاک در چشمم زند نظاره همچون گردباد

ای نسیم پیرهن از دامن صحرا بیا

از طپیدن ریخت زیر دام بال و پر مرا

[...]

بیدل دهلوی

ای بهارستان اقبال، ای چمن سیما بیا

فصل سیر دل‌گذشت اکنون به‌چشم مابیا

می‌کشد خمیازهٔ صبح‌، انتظار آفتاب

در خمار آباد مخموران قدح‌پیما بیا

بحر هرسو رو نهد امواج‌گرد راه اوست

[...]

طغرل احراری

ای بهار ناز بهر زینت گل‌ها بیا!

سیر دریا آرزو داری به چشم ما بیا!

کرده‌ام دور از رخت تمهید سامان جنون

ای سویدای دلم را دافع سودا بیا!

از وفا داریم هر دم آرزوی مقدمت

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه