گنجور

 
طغرای مشهدی

پر شده پیمانه ام، ظرف ندارد اجل

ورنه ز من می گرفت، در عوض جان، شراب

گر ز دو چشمت به هم،عشوه رسد، دور نیست

زان که به هم می دهند، باده پرستان شراب

 
sunny dark_mode