همچو خر سر کنم برای ثواب
از پس آنکه گشت بصره خراب
صد هجای خرانه گفته شده است
صد ریگ گیر رانده خر بخلاب
یک هجا را جواب باز نگفت
تا گرفتی ز من که و جو و آب
هجو او راست گویم و نشود
سخن راست مندفع بجواب
خر سر و خرس روی و سگ سیرت
خر گرفته بکول خیک شراب
نسبتش گر بامت عیسی است
خوانده است آیت فلا انصاب
خر سواران لوطیش کردند
پای بی پنجه در دهان رکاب
مالکی مذهبان خرخواره
کرده اند آزمون بسیخ کباب
لبش از هجو در لویشه کنم
تا بخندند زان اولوالالباب
وز دمه چوب میره باسهل
حله ها بافته شتاب شتاب
شد خر پیر و میکشد خس کس
سیم بستانده تا دهد بذناب
وای از آن سر که هست بر سر خر
آدمی را بروز حشر حساب
اگر او آدمیتی زان سر
نکند هندی عذاب و عقاب
گوید این سر مرا عقوبت نیست
گوید ار نیست کیف کان عذاب
نیست این سر کدوی پارین است
نه چنان سر کدوست در پاراب
بجوی مغز نیست در سر وی
خشک مغزیست صرف و جاهل ناب
نیستش فهم و فکر تا گویند
که سخن را معانئی دریاب
خود لبیبی گرفتم او را خر
سخنش بی مزه است قشر و لباب
هجو خر سر چو گفته شد شاید
گه بشویم دهان بمشک و گلاب
تا که مخدوم را ثنا گویم
در رسم زان نسیم خوش بصواب
شاه میرانیان نظام الدین
آن سرشته شده برحمت ناب
صاحب محترم کزو نازند
دین و دولت چو از بنی اصحاب
ملک آرای مشرق و مغرب
برره و رسم خوب ورای صواب
هست صاحبقران اهل هنر
در همه فضل با نصیب و نصاب
رای رخشنده اش آفتاب مثال
کف بخشنده اش از قیاس سحاب
فرو بخت جوانش از بمثل
پیر فرتوت بیند اندر خواب
بشب از خواب ناشده بیدار
پیری او بدل شود بشباب
هست اندر دوات تیره دلش
روشنائی ملک را اسباب
شبه گون قطره ای که از قلمش
بچکد دانه ایست در خوشاب
بخت او جاودان جوان ما را
که بر اینست همت احباب
عمر اعدای او مبادا بیش
زانکه بر آبگیر عمر حباب
تا مآب و مصیر و ملجاء خلق
نبود جز بخالق وهاب
باد ارکان دین و دولت را
سوی او مرجع و مصیر و مآب
خالق از وی بدو جهان خشنود
دعوی خلق را درو ایجاب
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر درباره انسانها و ویژگیهای آنها با استفاده از تمثیلهای مختلف، به خصوص خر و هجو است. شاعر به بیان نقصها و ضعفهای انسانی میپردازد و از خر به عنوان نمادی از جهل و ناتوانی بهره میبرد. همچنین به تمسخر کسانی که به ظواهر و ظلمات دنیوی میپردازند، میپردازد و در نهایت به ستایش یک شخصیت برجسته و محترم در جامعه میرسد که مظهر دانش و فضیلت است. شاعر به تجلیل از او میپردازد و او را نمایندهای از خوبیها و منابع الهی معرفی میکند. این متن به مسائل اخلاقی و اجتماعی میپردازد و در نهایت به اهمیت دانایی و صلاح در زندگی بشری تأکید میکند.
هوش مصنوعی: من مانند یک الاغ با خستگی و تحمل بار مشکلات زندگی را ادامه میدهم، به خاطر پاداش و ثوابی که شاید پس از ویرانی بصره به دست آورم.
هوش مصنوعی: صد هجای بیمعنا و بیفایده گفته شده، درست مثل اینکه صد دانه شن را جمع کنیم و آنها را از میان سنگهایی که در راه است، جدا کنیم.
هوش مصنوعی: هیچ پاسخی به پرسش تو ندادم، تا زمانی که متوجه شدی من چه میگویم و موضوع گفتگو چیست.
هوش مصنوعی: من در مورد او به انتقاد میپردازم، اما پاسخ درست و مؤثری در مقابلش وجود ندارد.
هوش مصنوعی: خر با سر بزرگ و خرس با چهرهای خاص، و سگی که با سیرت خود، شراب را بر دوش میکشد.
هوش مصنوعی: اگر رابطهات با عیسی (علیهالسلام) به آسمانها برسد، نیازی به نصب و نشان دادن نسلات نیست.
هوش مصنوعی: سواران بر خر را به سختی به دوش کشیدند و مانند پای بدون انگشت در چنگال رکاب گرفتار آمدند.
هوش مصنوعی: افرادی که به اعتقادات مختلف پایبند هستند، در امتحانات سخت و چالشهای زیادی قرار گرفتهاند.
هوش مصنوعی: من لبش را به طعنه و شوخی میآرایم تا آن غیرتمندان و اندیشمندان بخندند.
هوش مصنوعی: از دمه چوب میتوان به راحتی و با سرعت، بافتهها را درست کرد.
هوش مصنوعی: خر پیر، که به نظر میرسد دیگر توانایی زیادی ندارد، میکشی که از او پوست و مال به دست آوری و در نهایت از این تلاش چیزی به تو نرسد.
هوش مصنوعی: ای کاش مردم به عواقب کارهای خود توجه کنند و بدانند که در روز حساب، نتیجه اعمالشان بر سر آنها خواهد آمد.
هوش مصنوعی: اگر او شخصیتی نداشته باشد، حتی اگر هندی باشد، عذابی و مجازاتی برای او نخواهد بود.
هوش مصنوعی: او میگوید که من مجازاتی ندارم و اگر هم مجازاتی نیست، پس چطور میتوان عذاب را احساس کرد؟
هوش مصنوعی: این سر شبیه سر کدو نیست و به آن شکل و شمایل تعلق ندارد.
هوش مصنوعی: در این بیت به این موضوع اشاره شده است که اگر کسی فقط ظاهری از دانایی داشته باشد و به عمق مسائل نپردازد، در واقع چیزی درونش نیست و همانند فردی است که مغز او خشک و بیثمر است. به عبارتی، دانش واقعی در عمق است و صرفاً داشتن ظواهر نمیتواند نشانهی دانایی باشد.
هوش مصنوعی: فهم و فکر آنقدر نیست که بتوانند معانی سخن را درک کنند.
هوش مصنوعی: من خود را از لبیب گرفتم و صحبتهای او بیمزه و سطحی است.
هوش مصنوعی: اگر دربارهٔ ایرادهایی که به خر شده صحبت کنیم، ممکن است زمانی برسد که برای پوشاندن آنها با عطر خوش و بویی از مشک و گلاب دهانمان را پاک کنیم.
هوش مصنوعی: برای اینکه ستایش محبوبم را بگویم، باید ابتدا از این نسیم دلپذیر بهره ببرم.
هوش مصنوعی: حاکم دنیای مریدان، نظامالدین، آن کسی است که از رحمت خالص الهی بهرهمند شده است.
هوش مصنوعی: مردی محترم وجود دارد که به واسطهاش، دین و ثروت مورد احترام و توجه دیگران قرار میگیرد، مانند بعضی از یاران.
هوش مصنوعی: شاهان مشرق و مغرب، بر این باورند که زیبایی و خوبی فراتر از حقیقت است.
هوش مصنوعی: صاحبقران یعنی کسی که دارای مقام و قدرت است، در میان اهل هنر و دانش، با برخورداری از تمامی فضایل و خوبیها به سر میبرد.
هوش مصنوعی: رای روشن او مانند آفتاب است و بخشش او مانند بارانی است که از ابر میریزد.
هوش مصنوعی: جوانی که بختش ضعیف است، در خواب خود مانند پیر فرتوت و ناتوانی را میبیند.
هوش مصنوعی: در شب، هنگامی که هنوز کسی خوابش نبرده، پیرمردی به جوانی تبدیل میشود.
هوش مصنوعی: در قلم تیره، دل او نوری برای ملک فراهم میکند.
هوش مصنوعی: شبه به قطرهای است که اگر از قلم فرو بریزد، همانند دانهای در آب خوش طعم خواهد بود.
هوش مصنوعی: پیشرفت و خوشبختی او به طور مداوم جوان و تازه است، زیرا دوستانش برای رسیدن به این هدف تلاش میکنند.
هوش مصنوعی: عمر دشمنان او بیشتر از این نباشد که مانند حبابی بر روی آب در حال زوال هستند.
هوش مصنوعی: تا زمانی که مخلوق به مبدأ و مقصد و پناهگاهی نرسد، جز به خالق و بخشاینده خود نمیتواند پناه ببرد.
هوش مصنوعی: باد، پایههای دین و حکومت را به سوی او میبرد و او را مقصد و پناهگاه میسازد.
هوش مصنوعی: خداوند از او خوشنود است و به خاطر او، جهان به وجود آمده است. او دلیل آفرینش را در وجود خود دارد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
هر سؤالی کز آن لب سیراب
دوش کردم همه بداد جواب
گفتمش جز شبت نشاید دید
گفت پیدا بشب بود مهتاب
گفتم از تو که برده دارد مهر
[...]
به چه ماند جهان مگر به سراب
سپس او تو چون دوی به شتاب؟
چون شدستند خلق غره بدو
همه خرد و بزرگ و کودک و شاب؟
زانکه مدهوش گشتهاند همه
[...]
لاله داری شکفته بر مهتاب
مشگ داری گرفته بر مه تاب
مشگ چون موی تو ندارد بوی
ماه چون روی تو ندارد تاب
پیل با عشق تو ندارد پای
[...]
چیست آن کاتشش زدوده چو آب
چو گهر روشن و چو لؤلؤ ناب
من مسکین در این رباط خراب
ساخته خانه بر ره سیلاب
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.