استری کردی ای بوالحسن حاکم خر
استری از خر نشگفت و خری از استر
هم خری کردی و هم استری از خود پیدا
زانکه اصلی چون استر و بد فعل چو خر
استری کردی و خوردی نمک و نان کسی
کز خری کردی حق نمکش زیر و زبر
ای بنسبت بتر از استر و استر ز تو به
وی بدانش بفرود خر و خر از تو زبر
بر دهان تو سزد چون استر حلقه
تا دگر ژاژ نخائی پس ازین ای استر
فربهی مایه حق است و ترا فربه کرد
تا شدی فربه و کردی حق او جمله هدر
ای خر فربه و ای استر توسن روزی
بارکش گردی و هم رام شوی هم لاغر
هر کریمی را آزردی از استر فعلی
که کرم داشت بحق تو بخرواری زر
شرف الدین چو خران برد ترا پالان پیش
کینه از وی بدل تو چو خر از پالان گر
لعب کاری که یکی را شرف الدین ید
برد از . . . دن او کافی کالف کیفر
غمز کردی و بتزویر گرفتی عیبش
وز پی منفعت خویش ورا کرد ضرر
بحظیره شدی و جای ورا کردی غصب
سرد کردی عمل و گرم فروزیدی تر
بر خطیر شده ای میر که تا درخور تست
عملی دادی کان هست ترا اندر خور
با چنان . . . ن که تو داری رمه بانی باید
رمه بانی بخلاف رمه بانان دگر
رمه بانان بدهان جست کنند و تو به . . . ن
تو به . . . ن کار گشائی کنی از راه ذکر
بحظیره بنشین زانکه اگر جست کنی
رمه آمده را باز رمانی از در
مردکی حیزی و غماز و شجاعم گوئی
در غمازی چه شجاعت بود آخر بنگر
. . . ن چون خر من داری و دو سه ریش تنگ
نکنند از پی ریش تو ز . . . ن تو حذر
دخل . . . ن تو به از دخل حظیره صدره
تا کنی پیدا ز آن . . . ن بصد عیب هنر
هر که یکروز بانجیر فروشی پیوست
نه بانجیر فروشی رسدش کار بسر
تا باکنون چو تو انجیر فروشی کردی
بجز انجیر فروشی ز تو ناید دیگر
ای مواجر ز کسی شرم نداری آخر
که تو از نعمت او بوده بوی تن پرور
رحم و شرم از دل و از دیده خود کردی دور
ای همه خلق تو را رانده چو سگ دور از در
رحم و شرم از دل و از دیده تو بیرون تاخت
آنکه بر . . . ن تو از تاختن آورد حشر
از حظیره چو ترا حاصل ناید چیزی
بجز از نام بدو منت قصاب و تبر
عمل خربزه را باز بخواه از حاکم
زانکه بسیار خر خربزه راندی بیمر
عمل ماهی در خواه دگرباره که هست
در میان ران همه خلق ترا ماهی گر
این دو سه شغل بخود گیر و بزی خرم و شاد
شادی و خرمی آرد بتو این شغل اندر
ز بخارا بخریدی ز پی شهرت رو
که نیفروختی اینجا گرو هر مادر
ز آرزوی تو بشهر تو فراوان لعنت
گوشها سوی ره و چشم نهاده بر در
لعنت خلق بخرواران کردی تو بپشت
چون بخانه بروی راست کنی بار سفر
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این متن به زبان فارسی به نقد و بررسی وضعیت اجتماعی و اخلاقی فردی به نام بوالحسن میپردازد که به مثالی از خر و استر توصیف شده است. شاعر او را به خاطر رفتارهای ناشایست و حرص او به نفع شخصی سرزنش میکند. بوالحسن به دیگران آسیب میزند تا منافع خود را تأمین کند و از منافع دیگران سوءاستفاده میکند.
شاعر او را به بیشرمی و بینظمی متهم میکند و نشان میدهد که او از نعمتهای دیگران بهرهمند شده اما به آنها بیاحترامی میکند. در نهایت، به او توصیه میشود که بجای پیروی از رفتارهای ناشایست، شغلهای والا و مثبت در پیش بگیرد و از این طریق به شادی و خوشبختی دست یابد. متن حاوی انتقادات اجتماعی و انسانی عمیق است که به رفتارهای ناسالم و غیر اخلاقی اشاره میکند.
هوش مصنوعی: ای بوالحسن، تو در حالی که برای قضاوت آن استر را تربیت کردی، به یاد داشته باش که هرگز نمیتوان به یک خر و یک استر، که هر کدام به نوع خودشان ویژگیهای خاصی دارند، شگفتزده شد.
هوش مصنوعی: تو هم زشتی و بدی را از خود نشان دادی، زیرا که اصل و اساس تو مانند استر و کردار تو مانند خر است.
هوش مصنوعی: تو به واسطهٔ دوستی با کسی، از او بهرهمند شدهای و نعمتهایش را چشیدهای، اما حالا با بیاحترامی به او یا نادیده گرفتن حقوقش، خود را در وضعیتی قرار دادهای که نعمتهایش بر تو آسیب میزند.
هوش مصنوعی: ای کسی که حال تو از الاغ هم بدتر است، و الاغ هم از تو باهوشتر است؛ چون الاغ از تو پیشی میگیرد، و تو از آن هم ناتوانی.
هوش مصنوعی: بر دهان تو باید حلقهای باشد مانند حلقهای که به گوش استر میزنند، تا دیگر نتوانی بیمورد حرف بزنی، ای استر.
هوش مصنوعی: چاقی و توانگری از نعمتهای خداوند است و او تو را خوشاندام و خوشروزگار کرده است. اما اگر تو این نعمتها را در راه او خرج نکنی و به بیهوده مصرف کنی، همه چیز را از دست میدهی و به بیارزشی میرسی.
هوش مصنوعی: ای الاغ چاق و ای الاغ زیبا، روزی میرسد که تو باربر خواهی شد و هم رام خواهی گشت و هم لاغر خواهی شد.
هوش مصنوعی: هر بزرگواری که به تو نیکی کرده و آزردهاش میکنی، به خاطر مهربانی و خوبیاش حق تو را ادا کن و مثل خرواری زر به او پاداش بده.
هوش مصنوعی: شرفالدین مانند خران تو را زیر بار کینه خود قرار میدهد و دل تو در این میان مانند دل خر است که تحت فشار پالان است.
هوش مصنوعی: این بیت به نوعی به اشاره به وجود شخصیتی اشاره دارد که با کار و تلاش خود توانسته مقام و شرافتی به دست آورد. در واقع، با اشاره به نتیجهگیری از اقدامات خود و تأثیر آن بر زندگیاش، میگوید که این تلاش و حاصل آن به اندازهای کافی است که افراد را به فکر وادار میکند.
هوش مصنوعی: تو با نیرنگ و فریب به دیگران آسیب زد که فقط به فکر سود خودت بودی.
هوش مصنوعی: تو در حوضی وارد شدی و جای او را تصرف کردی، در حالی که کارهایش را سرد و بیحالت انجام دادی و جرقههایی از گرما و زندگی به وجود آوردی.
هوش مصنوعی: ای میر، تو به مقام بزرگی رسیدهای و باید در خور شأن و مقام خود عمل کنی، زیرا تو شایسته آن هستی که در این جایگاه قرار داری.
هوش مصنوعی: تو با مهارتی که در رمهداری داری، باید به گونهای متفاوت از سایر رمهداران عمل کنی.
هوش مصنوعی: گلهبانان به دنبال نشانههایی از دامهای خود میگردند، اما تو با یاد و ذکر خداوند میتوانی مشکلاتت را حل کنی.
هوش مصنوعی: در جایی آرام و بیدغدغه بنشین، زیرا اگر در جستجوی چیزی برآیی، ممکن است دوباره نتوانی آنچه را که یافتهای حفظ کنی و از دست بدهی.
هوش مصنوعی: مردی که بدذات و بیشرم و بیغم است، و به دیگران عیبجویی میکند، چگونه میتواند ادعا کند که در عیبجویی شجاعت دارد؟ خوب به او نگاه کن.
هوش مصنوعی: شما در زندگی خود با مشکلات و سختیهایی مواجه هستید که نباید به خاطر آنها از خیانت و ناپاکی دیگران دوری کنید. اگر کسی مانند "خر" شما را به زحمت بیندازد، از آن شخص دوری کنید و به فکر خود باشید.
هوش مصنوعی: اگر درآمد تو از ورای زهد و تقوی بیشتر باشد، بهتر است که در پنهان بماند تا به عیبهای زیادی که در هنر داری، آشکار نشود.
هوش مصنوعی: هر کس که یک روز با کار فروش انجیر همراه شود، دیگر به او کمال و موفقیت واقعی نمیرسد.
هوش مصنوعی: تا به حال فقط تو به فروختن انجیر مشغول بودهای و از تو هیچ کار دیگری جز این دیده نمیشود.
هوش مصنوعی: ای مهاجر، از کسی خجالت نمیکشی؟ در حالی که تو از نعمت او بهرهمند شدهای و بوی تن او را بر خود داری.
هوش مصنوعی: تو با دل و چشمانت رحم و شرم را دور کردی، ای کسی که همه مردم تو را طرد کردهاند، مانند سگی که از در رانده شده است.
هوش مصنوعی: رحم و شرم از دل و چشمانت فرار کرده است، چرا که کسی که به میدان آمده، حشر و نشور را به ارمغان آورده است.
هوش مصنوعی: اگر از دنیای محدود خود چیزی به دست نیاوری، جز نامی بد از او، مانند قصاب و تبر نخواهد بود.
هوش مصنوعی: اگر میخواهی از حاکم درخواستی داشته باشی، به او یادآوری کن که در گذشته کارهای زیادی را انجام داده و ثمرات آنها را دیدهای. پس بهتر است که دوباره از او کمک بخواهی، چون همواره میتوان به اقدامات گذشته او اشاره کرد.
هوش مصنوعی: این بیت به طور خلاصه به این معناست که هر جا و هر زمانی که تو بخواهی، میتوانی از استعداد و تواناییهای خود بهرهبرداری کنی. وجود تو در میان دیگران، به مانند یک ماهی است که در آب خود را پیدا میکند و به خوبی عمل میکند. در واقع، تواناییهای تو در هر شرایطی میتواند به نمایش گذاشته شود.
هوش مصنوعی: به این کارها بپرداز و زندگی شاد و خوشی را تجربه کن که این شغل به تو شادی و خوشحالی میبخشد.
هوش مصنوعی: از بخارا به خاطر شهرتت آمدهای، اما اینجا هیچکس مادرش را به خاطر تو نمیفروشد.
هوش مصنوعی: از آرزوی تو در شهر تو نفرینهای زیادی وجود دارد، گوشها به سوی راه و چشمان به در دوخته شدهاند.
هوش مصنوعی: تو مردم را نفرین کردی و آنها به تو پشت کردند، اما وقتی به خانهات میروی، بار سفر را درست میکنی.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
از خضاب من و از موی سیه کردن من
گر همی رنج خوری، بیش مخور، رنج مبر!
غرضم زو نه جوانی است؛ بترسم که زِ من
خردِ پیران جویند و نیابند مگر!
رمضان رفت و رهی دور گرفت اندر بر
خنک آن کو رمضان را بسزا برد بسر
بس گرامی بود این ماه ولیکن چکنم
رفتنی رفته به و روی نهاده بسفر
سبکی کرد و بهنگام سفر کرد و برفت
[...]
عید شاداب درختیست که تا سال دگر
از گل و میوۀ او بوی همی یابی و بر
بوی آن گل بترازد چو خرد کار دماغ
بر آن میوه بتازد چو خرد سوی جگر
زین گل و میوه همان به که یکی گیرد بار
[...]
دستهها بسته به شادی بر ما آمدهای؟
تا نشان آری ما را ز دل افروز بهار؟
ای دلارام و دل آشوب و دلاویز پسر
عهد کرده بوفا با من و نابرده بسر
غم عشق تو روانم بلب آورده بلب
درد هجر تو توانم بسر آورده بسر
شمنان چون تو ندیدند و نبینند صنم
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.