خط امان من است این قصیده غرا
که بیش از این نکنم کار و باردم خر را
سوار رخشم و اسفندیار روئین خصم
چرا که با خر گرگین همی روم بچرا
مگر جوان شدم از سر که خوی خر . . . ئی
برون نمیرود از سر بچه بچون و چرا
بشاعری چو کنم بوق هجو بادانگیز
مرا چه ماده خر مغ چه نرخر ترسا
چو خر سوار شوم چه خر عزیز و مسیح
همه خران بهمین چوب رانم از سودا
باره بر خر دجال را میان ببرم
که خر سوار بیندازد از نهیب عصا
ز خر سواری من علک خای گردد خر
نه که خورد نه سبوس و نه جو نه آب و گیا
گر از زبان چو زوبین من بیازارد
روان تیره نااهل پیرمرد گیا
بپشت مازه گاو زمین رسد آسیب
چو در کشم خر خمخانه زیر بار هجا
خران کوره گریزان ز تیز هجو منند
بداس پی زده و در کمند مانده قفا
ز بیخ پی سخن انگیزم و بجز بر پشت
روان کنم سخن خر نباروا و روا
خرک ترانه تراش است و من خرانه تراش
خرانه هاست که در خر همی کنم انشا
نوای خر ز علف باشد این هجا علف است
در آخور خر خمخانه تا بود بنوا
گشاده شد جرس هجو من که بسته مباد
ز گرد آن خر خمخانه احمق الشعرا
بشاعری و گدائی خری بچنگ آرم
روان و بارکش و خوش نه شاعر و نه گدا
بکمترین صلت از مجلس عمید امیر
خری بآخور بندم چو دلدل شهبا
سوار مرکب اقبال سعد دین که سزد
سم سمند و را ماه نعل و میخ شهبا
عطارد از قلم او قلم بیاندازد
چو از سر قلمش روز و شب شود پیدا
بروز و شب شب و روزی که از سر قلمش
شود پدید همایون بود صباح و مسا
عمید ملک عم سعد دین که متصل است
بوی سعادت دین با سعادت دنیا
صدیق صفوت صدری عمر صلابت و عدل
بشرم و حلم چو عثمان علی بعلم و سخا
سخای او صفت آفتابی دارد راست
دهنده نور بجرم زمین و اوج سما
باولیا و باعدا رسد فتوت او
چو ز آفتاب ببرد بحار نور و ضیا
خبر ز خلق خوش او دهد بخلق جهان
بنوبهار چو بر گل وزد نسیم صبا
ایا هوا زنده چون هوای بهشت
کدام کس که ندارد سوی بهشت هوا
جهان چو روضه رضوان نماید از خوشی
بدان کسی که بدو بنگری بعین رضا
رضای تو طلبم تا رضای من طلبد
بجاه تو فلک پیر و دولت برنا
بفر بخت تو برنا شوم بپیران سر
جوان طبعت گردم بنظم مدح و ثنا
همیشه تا بجهان زنده نامی آمده است
حکیم را به ثنا و کریم را بعطا
ثنا نیوش و عطا بخش باش از پی آنک
ثنا نیوش و عطا بخش راست طول بقا
بنظم مدح و ثنای تو سفت گنج نهاد
سزد که گردد از آن پس کلید گنج دعا
بعید اضحی تا هر کسی بقربانی
کند تقرب و دارد طمع ثواب و جزا
حسود جاه تو بادا بتیغ غم قربان
کباب گشته دلش ز آتش بلا و عتا
دل تو جفت طرب باد و از تعب شده فرد
تو در نشاط و طرب تا بروز بی فردا
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر در قالب نقیضهای بر خران و خر سواری سروده شده و دارای مضامین طنز و انتقادی است. شاعر از تصویر خر و خر سواری بهره میبرد تا به انتقاد از شاعران بیمایه و دنیای ادبیات بپردازد، و خود را در نقش یک شاعر خرمند میبیند که به طعنه و هزل میپردازد. او بر این باور است که شعر او به زبانی ساده و بیپیرایه، باید بتواند مخاطب را تحت تأثیر قرار دهد. شاعر در ادامه به مدح و ستایش عمید ملک سعد دین میپردازد و او را شخصیتی برجسته، عادل و بخشنده توصیف میکند و از ویژگیهای مثبت او سخن میگوید. او در نهایت یادآوری میکند که نام نیک و ثنا به درستی باید در یادها بماند، و اینکه همگان باید به دنبال رضایت و خوشی در زندگی باشند.
هوش مصنوعی: این شعر به نوعی بیانگر احساس امید و امان است. شاعر به یک شعر زیبا و قوی اشاره میکند که برای او مانند خط و نشان حفاظتی عمل میکند. او همچنین ابراز میکند که دیگر نمیخواهد درگیر مشکلات و سختیها شود و به نوعی میخواهد از این وضعیت نجات یابد. این احساس، نشاندهندهی تمایل به آرامش و رهایی از دشواریهاست.
هوش مصنوعی: سوار بر مرکب خود هستم و با شیریندلی به میدان نبرد میروم، چرا که حتی اگر با دشمنی سرسخت مواجه شوم، همچنان برادری دارم که مرا حمایت میکند.
هوش مصنوعی: شاید به دلیل جوانیام باشد که این صفات ناپسند هنوز از وجودم خارج نشده است. چرا باید این ویژگیها در من باقی بماند؟
هوش مصنوعی: اگر به سرودن شعر بپردازم، اینکه در معرض تمسخر و انتقاد قرار بگیرم برایم فرقی ندارد که از جانب چه موجودی باشد؛ چه از جانب یک الاغ نر، چه از جانب یک خر نر یا هر موجود دیگری که قصد تحقیر و مسخره کردن داشته باشد.
هوش مصنوعی: اگر سوار بر خر شوم، چه فرقی میکند که خر عزیز باشد یا مسیحی؛ من همه خرها را با یک چوب به سمت جلو میرانم.
هوش مصنوعی: من میخواهم بار دجال را از دوش او بردارم، زیرا میدانم که اسب سوار به خاطر تهدید عصا او را میاندازد.
هوش مصنوعی: اگر من بر روی الاغ سوار شوم، الاغ به هیچ کدام از خواستههایش نخواهد رسید؛ نه خوراکی مانند سبوس و جو، و نه آب و گیاه.
هوش مصنوعی: اگر زبان من مانند نیزهای باشد که بر دل نااهل و بیخود میزند، روح من را آزرده میکند.
هوش مصنوعی: به دنبال ما، مشکلات و آسیبها به سراغ زمین میآید، مانند اینکه وقتی خر زیر بار خمشود، فشار زیادهروی میآورد.
هوش مصنوعی: خرها چون از نیش زبان تند من میگریزند، مانند کسانی هستند که به دام افتاده و در تله گرفتار شدهاند.
هوش مصنوعی: من از ریشه و اساس موضوع صحبت میکنم و جز بر دوش روح چیزی نمیگویم. کلام من مانند باران سودمند و مفید است.
هوش مصنوعی: خیال و تخیل من شبیه به شتری است که پر از بارهای مختلف است، و من در این بارها آنچه را که دوست دارم، بیان میکنم.
هوش مصنوعی: صدای خر از علف نشأت میگیرد، چرا که این صدا همان علفی است که در آخور خر وجود دارد. تا زمانی که خر در آخور باشد، این نوا ادامه دارد.
هوش مصنوعی: زنگ گشایش صدای تو بلند شد، مبادا که به دلایلی ناخوشایند، در گرداب بیخودی آن شاعر نادان گرفتار شوی.
هوش مصنوعی: در این شعر، شخص شاعر به دو مفهوم اشاره میکند: شاعری و گدایی. او میگوید که نه شاعر واقعی است و نه گدا، بلکه معانی و مفاهیم عمیقتری را در نظر دارد. او به دنبال حقیقتی والاتر است که به زندگی و روح انسان مربوط میشود و این دو مقام به تنهایی نمیتواند او را ارضا کند. در واقع، او میخواهد به جایی برسد که نه تنها درگیر کلمات و الفاظ باشد، بلکه عمق وجود و احساسات انسانی را نیز درکی تازه و متفاوت پیدا کند.
هوش مصنوعی: در کمترین زمان ممکن، از مجالس بزرگ و مهم، ارتباط خود را برقرار میکنم و مانند یک اسب قوی در دویدن، به هدف خود میرسم.
هوش مصنوعی: سوار بر اسب خوشبختی، سعد دین، که شایسته است سم اسب برتر و نشان او ماه و میخهای شهابمانند باشد.
هوش مصنوعی: عطارد (سیاره ای که نماد نوشتن و علم است) به قدری تحت تأثیر قلم او قرار میگیرد که خود قلم را به حالتی میاندازد که روز و شب برایش روشن و واضح شود. به عبارتی، قدرت و تأثیر این نویسنده یا شاعر به حدی است که حتی سیارات هم از نوشتههای او تحت تأثیر قرار میگیرند.
هوش مصنوعی: هر روز و شب که از نوشتن او نمایان میشود، همانطور که صبح و عصر به وجود میآید، مبارک و خوشیمن است.
هوش مصنوعی: عمید ملک، شخصی است از خاندان سعد دین که بوی خوش سعادت دین و دنیا با هم در ارتباطند.
هوش مصنوعی: من دوست و یار صادق هستم و مانند عمر با صلابت و عدالت زندگی میکنم. همچنین با حلم و فکری شبیه عثمان و فضایل علی، علم و سخاوت را در بر دارم.
هوش مصنوعی: سخاوت او مانند نور خورشید است که به زمین و آسمان روشنایی میبخشد.
هوش مصنوعی: فتوت او مانند آفتاب است که درخشندگی و روشنی خود را میپراکند و به همه از دوستان و دشمنان میرسد، چنانکه نور و روشنیاش بهار را تحت تأثیر قرار میدهد.
هوش مصنوعی: خبر بشارتبخش از زیباییهای او به تمام مردم جهان میرسد، همانطور که در بهار نسیم ملایمی بر گلها میوزد.
هوش مصنوعی: آیا هیچ هوا و فضایی وجود دارد که به زنده بودن هوای بهشت باشد؟ کسی که شوق بهشت را در دل ندارد، چه بیمقدار است.
هوش مصنوعی: دنیا مانند باغ بهشت است و خوشیهای آن را برای کسی نشان میدهد که با دید مثبت و راضی به آن نگاه کند.
هوش مصنوعی: من تنها خواهان رضایت تو هستم، چون رضای من وابسته به رضایت توست. در این راه، حتی زمانهی پیر و بیرحم نیز به جوانی و خوشبختیام اهمیت میدهد.
هوش مصنوعی: بگذار بخت تو جوان بماند و من هم در برابر پیران، جوانی طبیعت تو را ستایش کنم و به نظم درآورم.
هوش مصنوعی: همیشه در طول تاریخ، افراد بزرگ و حکیمانی بودهاند که به خاطر دانش و خردشان از آنها یاد شده و ستایش شدهاند، و نیز افراد بخشنده و کریم که به خاطر generosity و نیکوکاریشان مورد احترام قرار گرفتهاند.
هوش مصنوعی: تقدیر و تحسین دیگران را بشنو و به آنها نیکی کن، چرا که شنیدن تقدیر و بخشش واقعی، باعث طول عمر و دوام میشود.
هوش مصنوعی: تنظیم ستایش و تمجید تو به قدری ارزشمند است که شایسته است که به عنوان کلیدی برای گشایش درهای دعای خیر استفاده شود.
هوش مصنوعی: به نظر میرسد در روز قیامت هر کسی با قربانی کردن، به دنبال پاداش و ثواب باشد و امیدوار است که به مقام و نزدیکی برسد.
هوش مصنوعی: حسود به مقام تو، دلش از غم و درد به حالتی رسیده که مانند کباب در آتش سوخته است.
هوش مصنوعی: دل تو مانند همدمی شاد و شنگول است و از نگرانیها و مشغلههای روزمرهات آزاد شدهای. تو از حال و هوای خوشی و شادی بهرهمند هستی و میتوانی از لحظاتت لذت ببری تا زمانی که هنوز روزهای آینده نیامدهاند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
به جمله خواهم یک ماهه بوسه از تو، بتا
به کیچ کیچ نخواهم که فام من توزی
دل مرا عجب آید همی ز کار هوا
که مشکبوی سلب شد ز مشکبوی صبا
ز رنگ و بوی همی دانم و ندانم از آنک
چنین هوا ز صبا گشت یا صبا ز هوا
درخت اگر عَلَم پرنیان گشاد رواست
[...]
بتی بروی چو لاله شکفته بر دیبا
تنم اسیر بلا کرد و دل اسیر هوا
دلم بصحبت او همچو پشت او شده راست
تنم ز فرقت او همچو زلف اوست دو تا
بدست دارد تیر و بغمزه دارد تیر
[...]
شب آمد و غم من گشت یک دو تا فردا
چگونه ده صد خواهد شد این عنا و بلا
چرا خورم غم فردا وزآن چه اندیشم
که نیست یک شب جان مرا امید بقا
چو شمع زارم و سوزان و هر شبی گویم
[...]
ایا ستارهٔ خوبان خَلُّخ و یغما
به دلبری دل ما را همی زنی یغما
چو تو نگار دل افروز نیست در خَلُّخ
چو تو سوار سرافراز نیست در یغما
غنوده همچو دل تنگ ماست دیدهٔ تو
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.