گنجور

مولانا » مثنوی معنوی » دفتر پنجم » بخش ۱۶۴ - صفت کردن مرد غماز و نمودن صورت کنیزک مصور در کاغذ و عاشق شدن خلیفهٔ مصر بر آن صورت و فرستادن خلیفه امیری را با سپاه گران بدر موصل و قتل و ویرانی بسیار کردن بهر این غرض

 

مر خلیفهٔ مصر را غماز گفت

که شه موصل به حوری گشت جفت

یک کنیزک دارد او اندر کنار

که به عالم نیست مانندش نگار

در بیان ناید که حسنش بی‌حدست

[...]

مولانا
 

مولانا » مثنوی معنوی » دفتر پنجم » بخش ۱۶۵ - ایثار کردن صاحب موصل آن کنیزک را بدین خلیفه تا خون‌ریز مسلمانان بیشتر نشود

 

چون رسول آمد به پیش پهلوان

داد کاغذ اندرو نقش و نشان

بنگر اندر کاغذ این را طالبم

هین بده ورنه کنون من غالبم

چون رسول آمد بگفت آن شاه نر

[...]

مولانا
 

مولانا » مثنوی معنوی » دفتر پنجم » بخش ۱۶۶ - پشیمان شدن آن سرلشکر از آن خیانت کی کرد و سوگند دادن او آن کنیزک را کی به خلیفه باز نگوید از آنچ رفت

 

چند روزی هم بر آن بد بعد از آن

شد پشیمان او از آن جرم گران

داد سوگندش کای خورشیدرو

با خلیفه زینچ شد رمزی مگو

چون بدید او را خلیفه مست گشت

[...]

مولانا
 

مولانا » مثنوی معنوی » دفتر پنجم » بخش ۱۶۷ - حجت منکران آخرت و بیان ضعف آن حجت زیرا حجت ایشان به دین باز می‌گردد کی غیر این نمی‌بینیم

 

حجتش اینست گوید هر دمی

گر بدی چیزی دگر هم دیدمی

گر نبیند کودکی احوال عقل

عاقلی هرگز کند از عقل نقل

ور نبیند عاقلی احوال عشق

[...]

مولانا
 

مولانا » مثنوی معنوی » دفتر پنجم » بخش ۱۶۸ - آمدن خلیفه نزد آن خوب‌روی برای جماع

 

آن خلیفه کرد رای اجتماع

سوی آن زن رفت از بهر جماع

ذکر او کرد و ذکر بر پای کرد

قصد خفت و خیز مهرافزای کرد

چون میان پای آن خاتون نشست

[...]

مولانا
 

مولانا » مثنوی معنوی » دفتر پنجم » بخش ۱۶۹ - خنده گرفتن آن کنیزک را از ضعف شهوت خلیفه و قوت شهوت آن امیر و فهم کردن خلیفه از خندهٔ کنیزک

 

زن بدید آن سستی او از شگفت

آمد اندر قهقهه خنده‌ش گرفت

یادش آمد مردی آن پهلوان

که بکشت او شیر و اندامش چنان

غالب آمد خندهٔ زن شد دراز

[...]

مولانا
 

مولانا » مثنوی معنوی » دفتر پنجم » بخش ۱۷۰ - فاش کردن آن کنیزک آن راز را با خلیفه از زخم شمشیر و اکراه خلیفه کی راست گو سبب این خنده را و گر نه بکشمت

 

زن چو عاجز شد بگفت احوال را

مردیِ آن رستم صد زال را

شرح آن گِردک که اندر راه بود

یک به یک با آن خلیفه وا نمود

شیر کشتن، سوی خیمه آمدن

[...]

مولانا
 

مولانا » مثنوی معنوی » دفتر پنجم » بخش ۱۷۵ - تشنیع زدن امرا بر ایاز کی چرا شکستش و جواب دادن ایاز ایشان را

 

گفت ایاز ای مهتران نامور

امر شه بهتر به قیمت یا گهر

امر سلطان به بود پیش شما

یا که این نیکو گهر بهر خدا

ای نظرتان بر گهر بر شاه نه

[...]

مولانا
 

مولانا » مثنوی معنوی » دفتر پنجم » بخش ۱۷۶ - قصد شاه به کشتن امرا و شفاعت کردن ایاز پیش تخت سلطان کی ای شاه عالم العفو اولی

 

پس ایاز مهرافزا بر جهید

پیش تخت آن الغ سلطان دوید

سجده‌ای کرد و گلوی خود گرفت

کای قبادی کز تو چرخ آرد شگفت

ای همایی که همایان فرخی

[...]

مولانا
 

مولانا » مثنوی معنوی » دفتر پنجم » بخش ۱۷۷ - تفسیر گفتن ساحران فرعون را در وقت سیاست با او کی لا ضیر انا الی ربنا منقلبون

 

نعرهٔ لا ضیر بشنید آسمان

چرخ گویی شد پی آن صولجان

ضربت فرعون ما را نیست ضیر

لطف حق غالب بود بر قهر غیر

گر بدانی سر ما را ای مضل

[...]

مولانا
 
 
۱
۷
۸
۹
sunny dark_mode