شاه نعمتالله ولی » قطعات » قطعهٔ شمارهٔ ۴۲
هر کمالی که هست در عالم
از خلیفه بجو که می داند
جامع جملهٔ علوم بود
شرح اسما تمام می خواند
شاه نعمتالله ولی » قطعات » قطعهٔ شمارهٔ ۴۳
روی غیری ندیده دیدهٔ ما
غیر چون نیست دیده چون بیند
لیس فی الدار غیره دیار
چشم ما نور او به او بیند
شاه نعمتالله ولی » قطعات » قطعهٔ شمارهٔ ۴۴
پیوسته شکسته باش چون ما
کو کار شکستگان برآرد
مائیم و دل شکسته چون یار
پیوسته شکسته دوست دارد
شاه نعمتالله ولی » قطعات » قطعهٔ شمارهٔ ۴۵
من طالب او چگونه باشم
گر حضرت او مرا بجوید
از ذوق سخن کجا توان گفت
گر او با ما سخن بگوید
شاه نعمتالله ولی » قطعات » قطعهٔ شمارهٔ ۴۶
مگر منعم بگوید شکر نعمت
و گر نه مفلس مسکین چه گوید
دعای دولتش گوئی و بنده
به جز از یارب و آمین چه گوید
شاه نعمتالله ولی » قطعات » قطعهٔ شمارهٔ ۴۷
نسب بی حسب چنان نبود
به حسب خود نسب به کار آید
نسب عالیش بود به کمال
به حسب گر نسب بیاراید
شاه نعمتالله ولی » قطعات » قطعهٔ شمارهٔ ۴۸
ای که پرسی ز حال میر تمور
با تو گویم که حال او چون است
گرچه چپ بود راست ره میرفت
راستی رفتنش به قانون است
شاه نعمتالله ولی » قطعات » قطعهٔ شمارهٔ ۴۹
پیش ازین گر مرا حجابی بود
شکر گویم که آن حجاب نماند
بود گنجی درین خرابهٔ تن
گنج باقیست گر خراب نماند
آفتابی ز چشم پنهان شد
[...]
شاه نعمتالله ولی » قطعات » قطعهٔ شمارهٔ ۵۰
طرهٔ شب را مطرّا کرده اند
نور روی روز پیدا کرده اند
خوش در میخانه را بگشاده اند
ساغری پر می به رندان داده اند
در نظر نقش خیالی بسته اند
[...]
شاه نعمتالله ولی » قطعات » قطعهٔ شمارهٔ ۵۱
جملهٔ ذرات اکوان سر به سر
ز آفتاب حسن او تابنده اند
روح اعظم سایهٔ آن حضرت است
عالمی در سایه اش دل زنده اند
شاه نعمتالله ولی » قطعات » قطعهٔ شمارهٔ ۵۲
جام بی می کی دهد ذوق ای پسر
تا نگردد جام با می متحد
ساقی ار بخشد تو را خمخانه ای
نوش می فرما و می گو رب زد
گرم باش و آتشی خوش برفروز
[...]
شاه نعمتالله ولی » قطعات » قطعهٔ شمارهٔ ۵۳
آفتابی تو و ما سایهٔ تو
احولست آنکه یکی را به دو دید
روی او نور هم از روی تو یافت
چشم تو سرمه به چشم تو کشید
این چنین خوش سخن مستانه
[...]
شاه نعمتالله ولی » قطعات » قطعهٔ شمارهٔ ۵۴
شهرتی یافته است می گویند
نعمت الله را خدا بخشید
ما از او غیر او نمی جستیم
آشنا دید و خویش را بخشید
دُردی درد دل بسی خوردیم
[...]
شاه نعمتالله ولی » قطعات » قطعهٔ شمارهٔ ۵۵
این هیولا عجوزهای عجب است
چادری بر سر است و میگردد
هر زمان صورت دگر گیرد
شده صورت پرست و میگردد
دم به دم شوهری کند وانگه
[...]
شاه نعمتالله ولی » قطعات » قطعهٔ شمارهٔ ۵۶
کار عالم به پختگی باشد
شیخ ما بین که خام میگردد
جل سیاهی که دل سیاه کند
گرد عبدالسلام میگردد
شاه نعمتالله ولی » قطعات » قطعهٔ شمارهٔ ۵۷
هر چه میخواست آنچنان گردید
هر چه میخواهد آنچنان گردد
سلطنت بین که حضرت سلطان
مونس جان عاشقان گردد
علم ذوقی خوشی بیفزاید
[...]
شاه نعمتالله ولی » قطعات » قطعهٔ شمارهٔ ۵۸
پیوسته شکسته باش چون ما
کو کار شکستگان برآرد
مائیم و دلی شکسته چون یار
پیوسته شکسته دوست دارد
شاه نعمتالله ولی » قطعات » قطعهٔ شمارهٔ ۵۹
حق تعالی وجود انسانی
به کمال و جمال خود پرورد
از چنان نطفهای که می دانی
این چنین یوسفی پدید آورد
از همه برگزید انسان را
[...]
شاه نعمتالله ولی » قطعات » قطعهٔ شمارهٔ ۶۰
هر که با رند مست بنشیند
لاجرم رند مست برخیزد
دیگران از شکست بنشینند
زلف او از شکست بر خیزد
هر که با بنگیان نشیند او
[...]
شاه نعمتالله ولی » قطعات » قطعهٔ شمارهٔ ۶۱
هر که او نقص دیگری گوید
شک ندارم که نقص او باشد
نقص مردم مگو که نیکو نیست
نقص آدم کجا نکو باشد
گر سراپای او فرو باشی
[...]