آفتابی تو و ما سایهٔ تو
احولست آنکه یکی را به دو دید
روی او نور هم از روی تو یافت
چشم تو سرمه به چشم تو کشید
این چنین خوش سخن مستانه
در خرابات که گفت و که شنید
|
غیرفعال و فعال کردن دوبارهٔ حالت چسبانی نوار ابزار به بالای صفحات |
|
راهنمای نوار ابزار |
|
پیشخان کاربر |
|
اشعار و ابیات نشانشدهٔ کاربر |
|
اعلانهای کاربر |
|
ادامهٔ مطالعه (تاریخچه) |
|
خروج از حساب کاربری گنجور |
|
لغزش به پایین صفحه |
|
لغزش به بالای صفحه |
|
لغزش به بخش اطلاعات شعر |
|
فعال یا غیرفعال کردن لغزش خودکار به خط مرتبط با محل فعلی خوانش |
|
فعال یا غیرفعال کردن شمارهگذاری خطوط |
|
کپی نشانی شعر جاری در گنجور |
|
کپی متن شعر جاری در گنجور |
|
همرسانی متن شعر جاری در گنجور |
|
نشان کردن شعر جاری |
|
ویرایش شعر جاری |
|
ویرایش خلاصه یا برگردان نثر سادهٔ ابیات شعر جاری |
|
شعر یا بخش قبلی |
|
شعر یا بخش بعدی |
آفتابی تو و ما سایهٔ تو
احولست آنکه یکی را به دو دید
روی او نور هم از روی تو یافت
چشم تو سرمه به چشم تو کشید
این چنین خوش سخن مستانه
در خرابات که گفت و که شنید
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر به ارتباط عاشقانه و حضور معشوق اشاره میکند. معشوق مانند خورشید است که نور و زندگی میبخشد و سایهها (محبتها) به او وابستهاند. او همچنین به این نکته اشاره دارد که کسی که تنها یک نفر را میبیند، به نوعی دچار دگرگونی شده و در اثر عشق، زیبایی و نور را از معشوق دریافت میکند. در نهایت، شاعر از خوشگفتاری و لذتای که در خرابات (محل تلاقی عاشقان) وجود دارد، سخن میگوید.
هوش مصنوعی: تو مانند خورشیدی و ما مانند سایههای تو هستیم. آن کسی که یک چیز را به دو قسمت تقسیم میکند، در واقع درک درستی از حقیقت ندارد.
هوش مصنوعی: چهره او از زیبایی تو روشنتر شد و چشمت، مانند سرمه، زیبایی خود را به چشم تو افزوده است.
هوش مصنوعی: در جایی پر از شوری و سرخوشی، کسی به زیبایی صحبت کرد و لازم نیست بدانیم که چه کسی صحبت کرده یا چه کسی شنیده است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ای تو بر چرخ سعادت خورشید
وی تو بر تخت سیاست جمشید
مجلس وعظ تو از خوش سخنت
خوشتر از نعمت عمر جاوید
عقل مدهوش ز بس نکته نغز
[...]
آفتابی تو و ما سایهٔ تو
احول است آن یکی را به دو دید
روی تو نور هم از روی تو یافت
چشم تو سرمه ز چشم تو کشید
این چنین خوش سخنی مستانه
[...]
گوش ماهیش چو این حرف شنید
با خموشی ز سخن چاره ندید
غنچه گلبن مقصود زمان
رفت بر باد فنا تا خندید
صرصر حادثه چون برگ خزان
دفتر هستیش از هم پاشید
کرد خون در دل مرغان چمن
[...]
دو برادر، چو دو شهباز سفید
خان و خان زاده جهانگیر و رشید
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.