گنجور

 
۱
۲
۳
۴
۵
۲۵
 

انوری » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۴۱ - در مدح مجدالدین ابوطالب نعمه

 

آنکه بر سلطان گردون نور رایش غالبست

پادشاه آل یاسین مجد دین بوطالبست

آسمان همت خداوندی که همچون آسمان

همتش بر طول و عرض آفرینش غالبست

آنکه او تا در سرای آفرینش آمدست

[...]

۷ بیت
انوری
 

انوری » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۴۲

 

به خدایی که در ولایت غیب

عالم السر و الخفیاتست

که غمت شه رخم به اسب فراق

آن چنان زد که بیم شهماتست

۲ بیت
انوری
 

انوری » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۴۳ - شراب خواهد

 

ای کریمی که در عطا دادن

خاک پایت مرا به سر تاجست

جان شیرین من به تلخ چو آب

به سر تو که نیک محتاجست

۲ بیت
انوری
 

انوری » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۴۴ - در هجا گوید

 

رای مجدالملک در ترتیب ملک

ژاژ چون تذکیر قاضی ناصحست

یارب اندر ناکسی چون کیست او

باش دانستم چو تاج صالحست

۲ بیت
انوری
 

انوری » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۴۵ - در مدح مجدالدین ابوالحسن عمرانی و شکر نعمت او

 

از خواص سخای مجد کرم

که همه دین و دانش و دادست

آنکه گردون در انتظام امور

تا که شاگرد اوست استادست

آنکه تا بنده می‌خرد جودش

[...]

۱۷ بیت
انوری
 

انوری » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۴۶ - بیگاه به حضرت رفت در عذر آن گوید

 

تو آن فرزانهٔ آزاد مردی

که آزادی ز مادر با تو زادست

دلت گر یک زمان در بند ما شد

به ما بر دست فرمانت گشادست

اگر بی‌تو نشستی بود ما را

[...]

۵ بیت
انوری
 

انوری » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۴۷ - در طلب جو این قطعه فرموده

 

ای بزرگی که دین یزدان را

لقبت صد کمال نو دادست

دان که من بنده را خداوندی

میوه و گوشتی فرستادست

میوه در ناضج اوفتاد و کسی

[...]

۱۱ بیت
انوری
 

انوری » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۴۸

 

به خدایی که از کمان قضا

تیر تقدیر را روان کردست

چشمهٔ آفتاب رخشان را

خازن نقد آسمان کردست

کز نحیفی و ناتوانی و ضعف

[...]

۵ بیت
انوری
 

انوری » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۴۹ - شراب خواهد

 

فریدالدین کاتب دام عزه

مگر چون ده منی سیکیش بردست

به گرمایی چنین در چار طاقش

به دست چار خوارزمی سپردست

بنتوانی شنید آخر که گویند

[...]

۵ بیت
انوری
 

انوری » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۵۰ - در شکایت دوری از بزم مخدوم

 

شاها بدان خدای که بر دست قدرتش

هفت آسمان چو مهره به دست مشعبدست

فرماندهی که در خم چوگان حکم اوست

این گویهای زر که بدین سبز گنبدست

کین بنده تا ز خدمت بزم تو دور ماند

[...]

۳ بیت
انوری
 

انوری » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۵۱ - در آرزومندی

 

به خدایی که روز را دامن

با گریبان شب گره کردست

پشت چرخ از نهیب تیر قضا

جفته همچون کمان به زه کردست

کارزوی توام جهان فراخ

[...]

۳ بیت
انوری
 

انوری » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۵۲

 

به خدایی که با بزرگی او

چرخ با آنچه اندرو خردست

که مرا پای در رکاب سفر

دست بوسیدن تو آوردست

۲ بیت
انوری
 

انوری » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۵۳ - قطعهٔ زیر را به خواجه اسحاق پدر خواندهٔ خود فرستاده

 

مرا مقصود فرزندان آدم

ز فرزندان صدق خود شمردست

خداوند اوحدالدین خواجه‌اسحق

که گیتی با بزرگیهاش خردست

گرش بینی بگو ای آنکه پایت

[...]

۵ بیت
انوری
 

انوری » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۵۴ - در حبس مجدالدین ابوالحسن عمرانی

 

آن شد که جهان لاف همی زد که من آنم

کز بوالحسنم راتبه هر روز سه مردست

زان روز که قصد فلک از غصهٔ رتبت

در گوشهٔ حبسش گرو حادثه کردست

بالله به نان و نمک او که جهان نیز

[...]

۳ بیت
انوری
 

انوری » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۵۵ - مطایبه

 

دوش در خواب من پیمبر را

دیدمش کو ز امت آزردست

گفتمش ای بزرگ چت بودست

طبع پاک تو از چه پژمردست

گفت زین مُقریَک همی جوشم

[...]

۴ بیت
انوری
 

انوری » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۵۶ - از الب ارغون فرش و اسب و زین و خیمه خواسته

 

ایا خسروی کز پی جاه خویش

فلک را به جاهت نیاز آمدست

ازین یک غلام تو یعنی جهان

که با خفته بختم به راز آمدست

که داند که بی‌صبر کوتاه عمر

[...]

۸ بیت
انوری
 

انوری » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۵۷ - اظهار اشتیاق کند

 

به خدایی که در پرستش خویش

آسمان را رکوع فرمودست

دست حکمش به کیلهٔ خورشید

خرمن روزگار پیمودست

که ز چشمم به عشق خدمت تو

[...]

۴ بیت
انوری
 

انوری » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۵۸ - حساد او را به تهمتی منسوب کردند قسمیات در نفی تهمت و ذم شاعری و استغفار گوید

 

بدان خدای که در جست و جوی قدرت او

مسافران فلک را قدم بفرسودست

به دست احمد مرسل به کافران قریش

هزار معجزهٔ رنگ رنگ بنمودست

ز ناودان قضا آب حکم بگشادست

[...]

۲۵ بیت
انوری
 

انوری » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۵۹

 

عاقلا از سر جهان برخیز

که نه معشوقهٔ وفادارست

گیر کامروز بر سر گنجی

پا نه فردات بر دم مارست

۲ بیت
انوری
 

انوری » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۶۰ - مطایبه در موفق سبعی

 

از آن سپس که به تعریض یک دوبارم رفت

که مردمی کن و بخشیده بی‌جگر بفرست

صفی موفق سبعی چو بارها می‌گفت

که گرت هیزم هر روزه نیست خر بفرست

شبی به آخر مستی به طیبتش گفتم

[...]

۵ بیت
انوری
 
 
۱
۲
۳
۴
۵
۲۵
 
تعداد کل نتایج: ۴۹۰