ای بزرگی که دین یزدان را
لقبت صد کمال نو دادست
دان که من بنده را خداوندی
میوه و گوشتی فرستادست
میوه در ناضج اوفتاد و کسی
اندر این فصل میوه ننهادست
گوشتی ماند و من درین ماندم
زانکه رعنا و محتشم زادست
لبش آهنگ کاه مینکند
چه عجب نه لبش ز بیجادست
گفتم ای گوسفند کاه بخور
کز علفها همینت آمادست
گفت جو، گفتمش ندارم، گفت
در کدیه خدای بگشادست
گفتمش آخر از که خواهم جو
اینت محنت که با تو افتادست
گفت خواه از کمال دین مسعود
که ولی نعمتی بس آزادست
منعما مکرما درین کلمات
کین زبان بستهام زبان دادست
به کرم ایستادگی فرمای
کز شره بر دو پای استادست
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر به ستایش خداوند و بزرگانی که به دین یزدان خدمت میکنند، پرداخته شده است. شاعر خود را بندهای میداند که خداوند به او میوه و گوشتی عطا کرده، اما در فصل برداشت میوهها کسی نمیتواند از آن بهرهبرداری کند. شاعر در این حال، از گوسفندی میخواهد که کاه بخورد، اما گوسفند پاسخ میدهد که جو میخواهد و از دردهایی که بر او افتاده شکایت میکند. در نهایت، گوسفند به کمال دین و نعمتهای الهی اشاره میکند و شاعر از خداوند میخواهد که به او کمک کند تا در برابر مشکلات ایستادگی کند.
هوش مصنوعی: ای بزرگوار که به تو لقب صد کمال دادهاند و دین یزدان را به بهترین شکل نمایان کردهای.
هوش مصنوعی: بدان که خداوندی برای من بنده، میوه و گوشتی ارسال کرده است.
هوش مصنوعی: میوه در حال نرسیدن و ناپخته به زمین افتاده و در این فصل کسی نمیوهای نچیده است.
هوش مصنوعی: بدنی به جا مانده و من در این حال باقی ماندهام، زیرا زیبایی و عزت به وجود آمده است.
هوش مصنوعی: لب او چه آرام و آهنگین است که هیچ صدایی از آن به گوش نمیرسد؛ جالب اینجاست که این سکوت ناشی از بیخود بودن او نیست.
هوش مصنوعی: به گوسفند گفتم که کاه بخورد، زیرا اینجا علفها به همین شکل برایش آماده شده است.
هوش مصنوعی: جو گفت: "چرا ظاهراً چیزی نداری؟" من پاسخ دادم: "چیزی ندارم." او سپس ادامه داد: "اما در خانهی تو، خدای مهربان درهایی را گشوده است."
هوش مصنوعی: به او گفتم میدانم از چه کسی باید برسم به این درد و رنجی که با تو تجربه کردهام.
هوش مصنوعی: او میگوید که حاکم مسعود به خاطر کمال دینش، فردی بسیار آزادمنش و کاردان است و به خوبی از مردم خود حمایت میکند.
هوش مصنوعی: در این کلمات ارزشمند و محترم، من به طور معجزهآسا و با قدرت به بیان احساسات و اندیشههایم پرداختهام، هرچند که به زبان ساده و بیواسطه نتوانستهام صحبت کنم.
هوش مصنوعی: با مهربانی و دوستی در برابر ناملایمات و سختیها ایستادگی کن، زیرا از شدت طمع، بر پاهای خود ایستادهای.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
زینت باغ ماه خرداد است
گر به باده گرایی از دادست
بت نو شاد گشت گلبن و باغ
گویی از حسن و زیب نو شادست
بلبلان را که خطبه خوان شده اند
[...]
جور با حکم او همه دادست
عمر بییاد او همه بادست
از خواص سخای مجد کرم
که همه دین و دانش و دادست
آنکه گردون در انتظام امور
تا که شاگرد اوست استادست
آنکه تا بنده میخرد جودش
[...]
بخدائی که هر که بنده اوست
در دو عالم حقیقت آزادست
کاصفهان بی حضور مخدومان
اصفهان نیست وحشت آبادست
آنچه ما را فریضه افتادست
ظلم را ظلم و داد را دادست
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.