خاقانی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۱
ای قول دل به رفیعالدرجات
وز برائت به جهان داده برات
پنجم چار صفی از ملکان
هشتم هفت تنی از طبقات
رای رخشان تو بر چشمهٔ خضر
[...]
خاقانی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۲
عیسیلب است یار و دم از من دریغ داشت
بیمار او شدم قدم از من دریغ داشت
آخر چه معنی آرم از آن آفتابروی
کو بوی خود به صبحدم از من دریغ داشت
بوس وداعی از لب او چون طلب کنم
[...]
خاقانی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۳
دست قبا در جهان نافهگشای آمده است
بر سر هر سنگ باد غالیهسای آمده است
ابر مشعبد نهاد پیش طلسم بهار
هر سحر از هر شجر سِحرنمای آمده است
لاله ز خون جگر در تپش آفتاب
[...]
خاقانی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۴
ای باد صبح بین که کجا میفرستمت
نزدیک آفتاب وفا میفرستمت
این سر-به-مُهر-نامه بدان مهربان رسان
کس را خبر مکن که کجا میفرستمت
تو پرتوِ صفائی از آن بارگاه انس
[...]
خاقانی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۵
لعل او بازار جان خواهد شکست
خندهٔ او مهر کان خواهد شکست
عابدان را پرده این خواهد درید
زاهدان را توبه آن خواهد شکست
هودج نازش نگنجد در جهان
[...]
خاقانی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۶
دیدی که یار چون ز دل ما خبر نداشت
ما را شکار کرد و بیفکند و برنداشت
ما بیخبر شدیم که دیدیم حسن او
او خود ز حال بیخبر ما خبر نداشت
ما را به چشم کرد که تا صید او شدیم
[...]
خاقانی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۷
رخ تو رونق قمر بشکست
لب تو قیمت شکر بشکست
لشکر غمزهٔ تو بیرون تاخت
صف عقلم به یک نظر بشکست
بر در دل رسید و حلقه بزد
[...]
خاقانی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۸
از حال خود شکسته دلان را خبر فرست
تسکین جان سوختگان یک نظر فرست
جان در تب است از آن شکرستان لعل خویش
از بهر تب بریدن جان نیشکر فرست
گفتم به دل که تحفهٔ آن بارگاه انس
[...]
خاقانی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۹
زان زلف مشک رنگ نسیمی به ما فرست
یک موی سر به مهر به دست صبا فرست
زان لب که تا ابد مدد جان ما ازوست
نوشی به عاریت ده و بوسی عطا فرست
چون آگهی که شیفته و کشتهٔ توایم
[...]
خاقانی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۰
روی تو دارد ز حسن آنچه پری آن نداشت
حسن تو دارد ملک آنکه سلیمان نداشت
شو بده انصاف خویش کز همه روحانیان
حجرهٔ روح القدس به ز تو مهمان نداشت
در همه روی زمین به ز تو دارندهای
[...]
خاقانی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۱
به باغ وصل تو خاری رقیبِ صد ورد است
به یاد روی تو دردی طبیبِ صد درد است
هزار جان مقدس فدای روی تو باد
که زیر دامن زلف تو سایهپرورد است
به روزگار هوای تو کم شود؟ نی نی
[...]
خاقانی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۲
تیرهزلفا بادهٔ روشن کجاست
دیروَصلا رطلِ مردافکن کجاست؟
جرعه زراب است بر خاکش مریز
خاکمردِ آتشینجوشن کجاست؟
حلقهٔ ابریشم آنک ماه نو
[...]
خاقانی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۳
دردی است درد عشق که درمانپذیر نیست
از جان گزیر هست و ز جانان گزیر نیست
شب نیست تا ز جنبش زنجیر مهر او
حلقهیْ دلم به حلقهٔ زلفش اسیر نیست
گفتا به روزگار بیابی وصال ما
[...]
خاقانی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۴
شمع شبها به جز خیال تو نیست
باغ جانها به جز جمال تو نیست
رو که خورشید عشق را همه روز
طالعی به ز اتصال تو نیست
شو که سلطان فتنه را همه سال
[...]
خاقانی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۵
سر سودای تو را سینهٔ ما محرم نیست
سینهٔ ما چه که ارواح ملایک هم نیست
کالبد کیست که بیند حرم وصل تو را
کانکه جان است به درگاه تو هم محرم نیست
خاک آن ره که سگ کوی تو بگذشت بر او
[...]
خاقانی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۶
ما به غم خو کردهایم ای دوست ما را غم فرست
تحفهای کز غم فرستی نزد ما هردم فرست
جامه هامان چاک ساز و خانههامان پاک سوز
خلعههامان درد بخش و تحفههامان غم فرست
چون به یاد ما رسی دستی به گرد خود برآر
[...]
خاقانی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۷
بس لابه که بنمودم و دلدار نپذرفت
صد بار فغان کردم و یکبار نپذرفت
از دست غم هجر به زنهار وصالش
انگشت زنان رفتم و زنهار نپذرفت
گه سینه ز غم سوختم و دوست نبخشود
[...]
خاقانی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۸
شوری ز دو عشق در سر ماست
میدان دل از دو لشکر آراست
از یک نظرم دو دلبر افتاد
وز یک جهتم دو قبه برخاست
خورشیدپرست بودم اول
[...]
خاقانی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۹
دل شد از دست و نه جای سخن است
وز توام جای تظلم زدن است
دل تو را خواه قولا واحدا
تا تو خواهیش دو قولی سخن است
آنچه در آینه بینم نه منم
[...]
خاقانی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۰
آن نازنین که عیسی دلها زبان اوست
عودالصلب من خط زُنارسان اوست
بس عقل عیسوی که ز مشکین صلیب او
زنار بندد ارچه فلک طیلسان اوست
هر دم لبش به خنده برآید مسیح نو
[...]