گنجور

ادیب الممالک » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۴۱

 

شیخ عبدالغفور تبریزی

نه مسلمان نه قوم زردشت است

هستش انگشتری بسوی قفا

که در آن حلقه هر دم انگشت است

ادیب الممالک
 

ادیب الممالک » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۴۲

 

گویند هر که خانه حق را نهاد خشت

قصری دهد خداش بهر خشت در بهشت

این راز را مفسر آیات ایزدی

در سوره برائه ز قول نبی نبشت

پیغمبر آنچه گفته صواب است و نزد عقل

[...]

ادیب الممالک
 

ادیب الممالک » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۴۳

 

بسکه از بخت خویش مایوسم

جاودان اندرین سرای سپنج

روز تا شب بسان نرادان

با غم دل همی زنم شش و پنج

استخوانیست پیکرم بی گوشت

[...]

ادیب الممالک
 

ادیب الممالک » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۴۴ - در وجه تسمیه مهلبی

 

مهلب ابن ابی صفره میرزادی را

شنیده ام که زبونی رسید از قولنج

برای داوری این درد ریخت زر چندان

که گشت جمله تهی خانمان و کیسه و گنج

بپخت فرنیش از شیر گاو و قند و برنج

[...]

ادیب الممالک
 

ادیب الممالک » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۴۵

 

دریده کوس و نفیر و علم شکسته ابوالفتح

دراز گشته دم و پاردم گسسته ابوالفتح

از آن سپس که چو گرگ اوفتاد در گله حق

گریخت همچو شغالی ز دام جسته ابوالفتح

ز بختیاری پر دل به صیدگاه دلیران

[...]

ادیب الممالک
 

ادیب الممالک » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۴۶

 

تا که سردار اسعد اندر ری

زد علم چون بر آسمان مریخ

نعره توپ و بانگ صاعقه زد

بر رخ ظلم سیلی توبیخ

دهن جور دوخت با مسمار

[...]

ادیب الممالک
 

ادیب الممالک » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۴۷ - اندرز

 

آن شنیدستم کز بیشه یکی شیر ژیان

پی نخجیر شتابان سوی دشت و دره شد

دید در دره یکی گاو نر زرین شاخ

که به گردن درش از سیم یکی چنبره شد

گاو ماهی را سنبیده سمش مهره پشت

[...]

ادیب الممالک
 

ادیب الممالک » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۴۸ - ادیب الممالک

 

خدا یگانا از دستبرد چرخ دغل

سه سال نام من از نامه ی جهان گم شد

چو از صحیفه ایام محو شد نامم

دلم چو دیده ز اندیشه در تلاطم شد

برای یافتن وی بدست باد صبا

[...]

ادیب الممالک
 

ادیب الممالک » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۴۹

 

چو سالار دولت پی جنگ ملت

به دزدان و بی دولتان معتصم شد

چنان تاخت در کین که بر اهل غیرت

قتالش همی فرض و دفعش مهم شد

در قرمسین تا بن ساوه یکسر

[...]

ادیب الممالک
 

ادیب الممالک » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۵۰

 

مردم ایران دو فرقه اند که هر یک

تخم امل را درون مزرعه دارند

قومی مشروطه خواه گشته و بر دوش

چتر ظفر با شعاع و شعشعه دارند

فرقه دیگر ز ارتجاع جهان را

[...]

ادیب الممالک
 

ادیب الممالک » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۵۱ - ماده تاریخ عزل عین الدوله

 

چونکه براخیه خر میر آخور

عشوه هایش همه دروغی شد

ماست را کیسه کرد و کلک قضا

بهر تاریخ گفت «دوغی شد»

ادیب الممالک
 

ادیب الممالک » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۵۲

 

آن شنیدم خیمه ای از شاه روس

ارمغان بر ناصرالدین شاه شد

خیمه ای کز ارتفاع و عرض و طول

اطلس گردون بر او کوتاه شد

در فضائی ساختندش استوار

[...]

ادیب الممالک
 

ادیب الممالک » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۵۳ - ماده تاریخ حاج آقا محسن عراقی

 

حجت الاسلام کهف الحق ملا ذالمسلمین

کز درخت علم نطقش بار و فکرش بیخ شد

بحر علم و طور حکمت حاجی آقا محسن آنک

فلک دین را لنگر و مهد زمین را میخ شد

آنکه بودی خادمش مریخ و تیر از این سرای

[...]

ادیب الممالک
 

ادیب الممالک » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۵۴ - ترجمه گفتار شاهنشاه - برزو پورلهراسب

 

بی نصیب از آبرو باشد به گیتی

هر که او دینار یا درهم ندارد

و آنکه از فرزند بی بهره است بی شک

دیده روشن دل خرم ندارد

هرکه را نبود درین گیتی برادر

[...]

ادیب الممالک
 

ادیب الممالک » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۵۵

 

بار خدایا مگیر سایه خود را

از سر این کودکان خفته در این مهد

وین ملک ملک بخش را که شبانروز

دارد در انتظار کار جهان جهد

عهدش جاوید کن به گیتی و جاوید

[...]

ادیب الممالک
 

ادیب الممالک » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۵۶

 

ای وزرای عظام ای که در این ملک

بر رمه عدل کردگار شبانید

گله شما را سپرده صاحب اغنام

تا به چراگاه عافیت بچرانید

همتی آرید و گوسفند خدا را

[...]

ادیب الممالک
 

ادیب الممالک » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۵۷

 

سپه را گاه زاری بر سپهسالار اعظم شد

که از سوگش دل شه خسته و پشت سپه خم شد

نه یک تن کم شد از ایران که مانا صد هزاران تن

که هر یک بر هزاران تن فزود اندر هنر گم شد

بنال ای چرخ بازاری و کن اشک از بصر جاری

[...]

ادیب الممالک
 

ادیب الممالک » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۵۸

 

به درگاه دانش که باشد که از من

سلامی رساند پیامی گذارد

بگوید که منت برد از تو هر کس

برانی پزد یا خورد یا که خوارد

به مینو درون زی جهان جان بوران

[...]

ادیب الممالک
 

ادیب الممالک » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۵۹

 

از سر این شهریار تاج بنازد

وز قدم شاه تخت عاج بنازد

تا ملک آید به باغ ملک خرامان

سرو شود در سجود و کاج بنازد

چون به عدالت زده خراج ستاند

[...]

ادیب الممالک
 

ادیب الممالک » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۶۰ - اندرز به سپاس

 

شکر کنید ای پسران وطن

تا شود این فضل و کرم بر مزید

زانکه خداوند جهان آفرین

فاش سراید به کلام مجید

لان شکرتم لازید نکم

[...]

ادیب الممالک
 
 
۱
۲
۳
۴
۵
۱۲
sunny dark_mode