گنجور

سنایی » حدیقة الحقیقه و شریعة الطریقه » الباب السّابع فصل فی‌الغرور و الغفلة والنسیان و حبّ‌الامانی والتّهور فی امور الدّنیا و نسیان‌الموت والبعث والنشر » بخش ۲۲ - تمثیل در مذمّت دوستی دنیا

 

ای گرفته به دست حرص و امل

پیر زالی سر تو زیر بغل

دو جهان آنکه علوی و سفلیست

صورت هر دو باز گویم چیست

این یکی پیر تنگ میدانیست

[...]

سنایی
 

سنایی » حدیقة الحقیقه و شریعة الطریقه » الباب السّابع فصل فی‌الغرور و الغفلة والنسیان و حبّ‌الامانی والتّهور فی امور الدّنیا و نسیان‌الموت والبعث والنشر » بخش ۲۳ - فی ترک العادة بالمجاهدة

 

چکنی در کنار مادر خو

آخر ای نازنین کم از دو دو

پای در نه به راه بی‌فریاد

بر خرد خوان که هرچه باداباد

آنکه با میل مال و مُل باشد

[...]

سنایی
 

سنایی » حدیقة الحقیقه و شریعة الطریقه » الباب السّابع فصل فی‌الغرور و الغفلة والنسیان و حبّ‌الامانی والتّهور فی امور الدّنیا و نسیان‌الموت والبعث والنشر » بخش ۲۷ - التمثّل فی ریا الحّب

 

آن شنیدی که عُمّر خطاب

دید قومی نشسته در محراب

کرد از آن قوم میر عدل سؤال

که کدامید چیستتان احوال

جمله گفتند ما رفیقانیم

[...]

سنایی
 

سنایی » حدیقة الحقیقه و شریعة الطریقه » الباب السّابع فصل فی‌الغرور و الغفلة والنسیان و حبّ‌الامانی والتّهور فی امور الدّنیا و نسیان‌الموت والبعث والنشر » بخش ۲۸ - فی ذکر رفقاء السّوء

 

دوستی با مُقامر و قلّاش

یا مکن یا چو کردی آن را باش

دوستی کز پی پیاله کنند

ندهی پوست پوست کاله کنند

دوست خواهی که تا بماند دوست

[...]

سنایی
 

سنایی » حدیقة الحقیقه و شریعة الطریقه » الباب السّابع فصل فی‌الغرور و الغفلة والنسیان و حبّ‌الامانی والتّهور فی امور الدّنیا و نسیان‌الموت والبعث والنشر » بخش ۳۰ - حکایت در بی‌وفایی

 

قصه‌ای یاد دارم از پدران

زان جهان‌دیدگان پرهنران

داشت زالی به روستای تگاو

مهستی نام دختری و سه گاو

نوعروسی چو سرو تر بالان

[...]

سنایی
 

سنایی » حدیقة الحقیقه و شریعة الطریقه » الباب السّابع فصل فی‌الغرور و الغفلة والنسیان و حبّ‌الامانی والتّهور فی امور الدّنیا و نسیان‌الموت والبعث والنشر » بخش ۳۱ - در صفت ابلهان گوید

 

صحبت ابلهان چو دیگ تهیست

از درون خالی از برون سیهیست

دوستی ابلهان ز تقلید است

نز ره عقل و دین و توحیدست

ببُر از دوستی خلق سبک

[...]

سنایی
 

سنایی » حدیقة الحقیقه و شریعة الطریقه » الباب السّابع فصل فی‌الغرور و الغفلة والنسیان و حبّ‌الامانی والتّهور فی امور الدّنیا و نسیان‌الموت والبعث والنشر » بخش ۳۲ - فی تحقیق العشق

 

آن شنیدی که در عرب مجنون

بود بر حسن لیلی او مفتون

دعوی دوستی لیلی کرد

همه سلوی خویش بلوی کرد

حلّه و زاد و بود خود بگذاشت

[...]

سنایی
 

سنایی » حدیقة الحقیقه و شریعة الطریقه » الباب السّابع فصل فی‌الغرور و الغفلة والنسیان و حبّ‌الامانی والتّهور فی امور الدّنیا و نسیان‌الموت والبعث والنشر » بخش ۳۴ - التمثّل فی صفة‌الانسان

 

آن شنیدی که رفت زی قاضی

تا کند خصم خویش را راضی

بود مردی در آن میانه گواه

که ز آبادی خود نبود آگاه

چون گواهی بداد قاضی گفت

[...]

سنایی
 

سنایی » حدیقة الحقیقه و شریعة الطریقه » الباب السّابع فصل فی‌الغرور و الغفلة والنسیان و حبّ‌الامانی والتّهور فی امور الدّنیا و نسیان‌الموت والبعث والنشر » بخش ۳۸ - حکایت در ظالم و مظلوم

 

کودکی با حریف بی‌انصاف

گفت کای سر به سر دغا و خلاف

تو درازی و نیز در یازی

پس همان به که گَوز کم بازی

اندرین شاهراه بیم و امید

[...]

سنایی
 

سنایی » حدیقة الحقیقه و شریعة الطریقه » الباب السّابع فصل فی‌الغرور و الغفلة والنسیان و حبّ‌الامانی والتّهور فی امور الدّنیا و نسیان‌الموت والبعث والنشر » بخش ۳۹ - ذکر انقطاع نسب

 

آدم پاک را برآر از گِل

چشم روشن مدار و تاری دل

به خدای ار بود ز بهر شرف

از خلیفه خدای چون تو خلف

گر تو اینجا نسب درست کنی

[...]

سنایی
 
 
۱
۲
۳
۴
sunny dark_mode