خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » حضریات » غزلیات » شمارهٔ ۱۴۳
انکو بشکر ریزی شور از شکر انگیزد
هر دم لب شیرینش شوری دگر انگیزد
گر زانکه ترش گردد ور تلخ دهد پاسخ
از غایت شیرینی از لب شکر انگیزد
لؤلؤ ز صدف خیز دوین طرفه که هر ساعت
[...]
خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » حضریات » غزلیات » شمارهٔ ۳۳۶
برخیز که بنشیند فریاد ز هر سویی
زان پیش که برخیزد صد فتنه ز هر کویی
در باغ بتم باید کز پرده برون آید
ورنی به چه کار آید گل بیرخ گلرویی
آن مویمیان کز مو بر موی کمر بندد
[...]
خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » حضریات » غزلیات » شمارهٔ ۳۴۱
چون پیکر مطبوعت در معنی زیبائی
صورت نتوان بستن نقشی به دلارائی
با نرگس مخمورت بیمست ز بیماری
با زلف چلیپایت ترسست ز ترسائی
مجنون سر زلفت لیلی به دلاویزی
[...]
خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » سفریات » غزلیات » شمارهٔ ۱۳۳
آن فتنه چو برخیزد صد فتنه برانگیزد
وان لحظه که بنشیند بس شور (بپا خیزد)
از خاک سر کویش خالی نشود جانم
گر خون من مسکین با خاک برآمیزد
ای ساقی آتش روی آن آب چو آتش ده
[...]
خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » سفریات » غزلیات » شمارهٔ ۱۳۴
طوطی چو سخن گوئی پیش شکرت میرد
طوبی چو روان گردی بر رهگذرت میرد
جوزا چو قدح نوشی پیش تو کمر بندد
و آندم که قبا پوشی پیش کمرت میرد
مشک ختنی هر دم در زلف تو آویزد
[...]
خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » سفریات » غزلیات » شمارهٔ ۱۳۶
هر کو بصری دارد با او نظری دارد
با او نظری دارد هر کو بصری دارد
آنکو خبری دارد در بیخبری کوشد
در بیخبری کوشد هر کو خبری دارد
شیرین شکری دارد آن خسرو بت رویان
[...]
خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » سفریات » غزلیات » شمارهٔ ۱۴۲
چون طوطی خطّ تو پر بر شکر اندازد
مرغ دل من آتش در بال و پر اندازد
صوفی ز می لعلت گر نوش کند جامی
تسبیح بر افشاند سجّاده بر اندازد
چون تیر زند چشمت سیاره هدف گردد
[...]
خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » سفریات » غزلیات » شمارهٔ ۱۶۵
گر گنج طلب داری از مار مترس ای دل
ور خرمن گل خواهی از خار مترس ای دل
چون زهد و نکو نامی بر باد هوا دادی
از طعنه ی بدگویان زنهار مترس ای دل
از رندی و بدنامی گر ننگ نمی داری
[...]
خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » سفریات » غزلیات » شمارهٔ ۲۰۹
ای غمزه ی جادویت افسونگر بیماران
وی طرّه هندویت سر حلقه ی طرّاران
رویت بشب افروزی مهتاب سحر خیزان
زلفت بدلاویزی دلبند جگر خواران
گوئیکه دو ابرویت بیمار پرستانند
[...]
خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » بدایع الجمال » شوقیات » شمارهٔ ۲۰۶
آن ماه پری رخ را در خانه نمی بینم
وین طرفه که بی رویش کاشانه نمی بینم
بینم دو جهان یکموی از حلقه ی گیسویش
وز گیسوی او موئی در شانه نمی بینم
گنجیست که جز جانش ویرانه نمی یابم
[...]
خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » بدایع الجمال » شوقیات » شمارهٔ ۲۱۱
اشکست که می گردد در کوی تو همرازم
و آهست که می آید در عشق تو دمسازم
سر حلقه ی رندان کرد آن طره طرارم
دُرد یکش مستان کرد آن غمزه ی غمّازم
گر صبر کند باری مشکل نشود کارم
[...]