اهلی شیرازی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۶۳
پیش تو داد من ز جور زمانه است
اس شاه حسن عاشقم اینها بهانه است
خوبان اسیر کوی تو ما خود که می شویم
جایی که صد پری سگ این آستانه است
اخلاص ما مگر بکند در دل تو راه
[...]
اهلی شیرازی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۸۵
خندید گل و غنچه شکفت و چمن آراست
آن غنچه پژمرده که نشکفت دل ماست
با خار غمم خار گل ای مرغ چمن چیست
کاین خار من اندر جگر و خار تو در پاست
از کوی حبیبم سوی گلزار مخوانید
[...]
اسیری لاهیجی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۰۴
خورشید رخت از همه ذرات چو پیداست
بروحدت تو جمله جهان شاهد و گویاست
بی بهره ز دیدارتوشد دیده اعمی
بینا بجمال رخ تو دیده بیناست
بر بحر قدم نقش حبابست مراتب
[...]
اسیری لاهیجی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۵۲
دل را بجمال رخ تو مهر تولاست
جان را همه دم دولت وصل تو تمناست
یک پایه ز معراج کمال دل عارف
می دان بیقین کرسی نه چرخ معلاست
در پیش کسی کو بجهان ز اهل شهودست
[...]
فصیحی هروی » دیوان اشعار » ابیات پراکنده » شمارهٔ ۱۲
امشب نگهم را نفس بازپسین است
فرداست که یک یک مژه تابوت نگاه است
فیض کاشانی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۰۴
ای آنکه توئی قبله ارباب کیاست
چون تو نبود راهنمائی بنفاست
گر دعوی دانش کنی از بهر مباهات
تسخیر نموده است ترا حبّ ریاست
ای سایس اغیار بتعلیم و هدایت
[...]
سعیدا » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۹۵
آن را که هوای رخ خوب تو تولاست
کفر است ورا مذهب و اسلام تبراست
با آن که مرا دیدهٔ امید به بالاست
چشمم به امید رخ زیبای تو بیناست
بی خواهش ما هر چه رسد از تو حلال است
[...]
نورعلیشاه » دیوان اشعار » غزلیات » بخش دوم » شمارهٔ ۳۷
سروی چو قدت جلوه کنان گه بچمن خاست
کز جلوه چو گلزار همه شهر بیار است
گل گرچه بود خرم و زیبا و دلارام
چون روی دلارای تو کی خرم و زیباست
تا صنع خدا جمله بیکباره به بینند
[...]
قائم مقام فراهانی » دیوان اشعار » قصاید و قطعات » شمارهٔ ۲ - در مدح و اندرز ولی عهد
ای خسرو فرخنده که گردنده به حکمت
دور شب و روزست مدار مه و سال است
اینک به ره کعبه درگاه شهنشاه
امروز به حکم تو مرا شد رحال است
این نیز یقین است که دارای جهان را
[...]
یغمای جندقی » دیوان اشعار » مراثی و نوحهها » شمارهٔ ۸
با آنکه در این منظره کآن طارم علوی است
و از رنج نشان نیست
یغمای جندقی » دیوان اشعار » مراثی و نوحهها » شمارهٔ ۸
کار دو جهان بود اگر افزود و اگر کاست
از دولت و دین راست
یغمای جندقی » دیوان اشعار » مراثی و نوحهها » شمارهٔ ۱
با تیغ کج آوردمی آن رزم ظفر کاست
چون قدّ سنان راست
یغمای جندقی » دیوان اشعار » مراثی و نوحهها » شمارهٔ ۸
شرمی کن و از سر بنه این خواب گران است
کامشب شب قتل است
یغمای جندقی » دیوان اشعار » مراثی و نوحهها » شمارهٔ ۷۱
شرمی کن و از سر بنه این خواب گران است
کامشب شب قتل است
آشفتهٔ شیرازی » غزلیات » شمارهٔ ۲۲۷
این دود که دوش از دل سودازده برخاست
چون شمع مرا سوخت ولی بزم بیاراست
ما را چه خوش افتاد بتن کسوت عشقت
چون خلعت خوبی که ببالای تو زیباست
تیز نظرش بگذرد از جوشن فولاد
[...]
فروغی بسطامی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۷۱
تا خانهٔ تقدیر بساط چمن آراست
نشنید کس از سروقدان یک سخن راست
هر جا گذری اشک من از دیده پدیدار
هر سو نگری روی وی از پرده هویداست
ماییم و جهانی که نه بیم است و نه امید
[...]
رضاقلی خان هدایت » تذکرهٔ ریاض العارفین » روضهٔ دوم در ذکر فضلا و محقّقین حکما » بخش ۹۴ - ناصر خسرو علوی
گویند عقابی به در شهری برخاست
پر را ز پی طعمه به پرواز بیاراست
ناگه زکمین گاه یکی سخت کمانی
تیری ز قضا و قدر افکند بدو راست
در آهن و در چوب نگه کرد به صد فکر
[...]
رضاقلی خان هدایت » تذکرهٔ ریاض العارفین » روضهٔ دوم در ذکر فضلا و محقّقین حکما » بخش ۲۲ - حافظ شیرازی قُدِّسَ سِرُّه
هر سر موی مرا با تو هزاران کار است
ما کجایی و ملامتگرِ بیکار کجاست
رضاقلی خان هدایت » تذکرهٔ ریاض العارفین » روضهٔ دوم در ذکر فضلا و محقّقین حکما » بخش ۹۴ - ناصر خسرو علوی
گویند عقابی به در شهری برخاست
پر را ز پی طعمه به پرواز بیاراست
رضاقلی خان هدایت » تذکرهٔ ریاض العارفین » فردوس در شرح احوال متأخرین و معاصرین » بخش ۴۲ - فانی اصفهانی رَحِمَة اللّه
هرچند خرد دیدهٔ ارباب عقول است
در معرفت ذات تو جز بی بصری نیست