گنجور

 
اهلی شیرازی

پیش تو داد من ز جور زمانه است

اس شاه حسن عاشقم اینها بهانه است

خوبان اسیر کوی تو ما خود که می شویم

جایی که صد پری سگ این آستانه است

اخلاص ما مگر بکند در دل تو راه

ورنه فسون برای محبت فسانه است

بر باد رفت آن همه عیشی که داشتیم

چیزی که مانده است غم جاودانه است

اهلی، تو عشق خویش نهان نمی کنی ولی

این آه سینه سوز تو بس عاشقانه است

هرچند که ابروی تو جز رهزن دین نیست

محراب دعاییست که در روی زمین نیست

چون شرط وفا کردی اگر جور کنی باز

ما از تو ننالیم ولی شرط چنین نیست

گیرم دگران قصه دردم به تو گویند

صد گونه سخن هست مرا قصه همین نیست

تا گوشه ابروی تو منزلگه دلهاست

کس نیست که چون چشم خوشت گوشه نشین نیست

اهلی بشکن شیشه ناموس و قدح گیر

اندیشه مکن هیچ که فکری به ازین نیست

 
 
 
جشنوارهٔ رزم‌آوا: نقالی و روایتگری شاهنامه
رودکی

امروز به هر حالی بغداد بخاراست

کجا میر خراسانست، پیروزی آنجاست

ساقی، تو بده باده ومطرب تو بزن رود

تا می خورم امروز، که وقت طرب ماست

می هست ودرم هست و بت لاله رخان هست

[...]

ابوسعید ابوالخیر

امروز به هر حالی بغداد بخاراست

کجا میر خراسانست پیروزی آنجاست

ناصرخسرو

گویند عقابی به در شهری برخاست

وز بهر طمع پر به پرواز بیاراست

ناگه ز یکی گوشه ازین سخت کمانی

تیری ز قضای بد بگشاد برو راست

در بال عقاب آمد آن تیر جگردوز

[...]

امیر معزی

ای صاحب اعلی دل تو عالم اعلاست

رای تو چو خورشید، درخشنده و والاست

گر دهر مُهَنّاست بدین عید همایون

این عید همایون به بقای تو مهناست

عالم به تو خرم شد و گیتی به‌ تو روشن

[...]

میبدی

شب هست و شراب هست و عاشق تنهاست

برخیز و بیا بتا که امشب شب ماست‌

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه