گنجور

فصیحی هروی » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ۳

 

ناگه ز فراز فضله‌ای ریخت

کز یک نفسش به شکر آمیخت

فصیحی هروی
 

وحیدالزمان قزوینی » شهرآشوب کوچک » بخش ۱۲ - صفت سوزنگر

 

این مرغ که خون به خاک آمیخت

آمد چو برون ز بیضه پر ریخت

وحیدالزمان قزوینی
 

وحیدالزمان قزوینی » شهرآشوب کوچک » بخش ۳۲ - صفت شیشه گر

 

از سینه ام آن غریب بگریخت

هم جنس بدید و در وی آویخت

وحیدالزمان قزوینی
 

وحیدالزمان قزوینی » شهرآشوب کوچک » بخش ۳۴ - صفت چیت سازان

 

طبعش هر گاه طرحی انگیخت

گردید تمام رنگ چون ریخت

وحیدالزمان قزوینی
 

آشفتهٔ شیرازی » غزلیات » شمارهٔ ۲۶۸

 

این فتنه که چشم تو برانگیخت

بس خون که زمردمان فروریخت

چون شمع زبسکه سوختم دوش

پروانه بدامنم در آویخت

تا زلف تو شد کمند دلها

[...]

آشفتهٔ شیرازی
 

ادیب الممالک » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ۸ - بمناسبت تاجگذاری ۱۳۳۲

 

خورشید دمید و سایه بگریخت

وز معجزه بند سحر بگسیخت

ادیب الممالک
 
 
۱
۲
sunny dark_mode