×
جامی » هفت اورنگ » لیلی و مجنون » بخش ۵۱ - مراجعت کردن اعرابی بار دیگر به زیارت مجنون و بعد از جست و جوی بسیار وی را یافتن که غزالی را در آغوش گرفته و هر دو جان داده
بیچاره پدر ز دیده خون ریخت
خاک قدمش به خون برآمیخت
وحیدالزمان قزوینی » شهرآشوب کوچک » بخش ۱۲ - صفت سوزنگر
این مرغ که خون به خاک آمیخت
آمد چو برون ز بیضه پر ریخت
وحیدالزمان قزوینی » شهرآشوب کوچک » بخش ۳۲ - صفت شیشه گر
از سینه ام آن غریب بگریخت
هم جنس بدید و در وی آویخت
وحیدالزمان قزوینی » شهرآشوب کوچک » بخش ۳۴ - صفت چیت سازان
طبعش هر گاه طرحی انگیخت
گردید تمام رنگ چون ریخت
حزین لاهیجی » مثنویات » تذکرة العاشقین » بخش ۳ - نعت سرور انبیا فخر بنی آدم محمّد مصطفی(ص)
این ابر تری که خامه انگیخت
در جیب جهان دُر عدن ریخت
آشفتهٔ شیرازی » غزلیات » شمارهٔ ۲۶۸
این فتنه که چشم تو برانگیخت
بس خون که زمردمان فروریخت
چون شمع زبسکه سوختم دوش
پروانه بدامنم در آویخت
تا زلف تو شد کمند دلها
[...]
ادیب الممالک » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ۸ - بمناسبت تاجگذاری ۱۳۳۲
خورشید دمید و سایه بگریخت
وز معجزه بند سحر بگسیخت
۱
۲