جامی » هفت اورنگ » لیلی و مجنون » بخش ۳۸ - شنیدن مجنون شوهر کردن لیلی را و اضطراب نمودن وی از آن
از بس که ز یار سنگدل سنگ
می کوفت به سینه با دل تنگ
جامی » هفت اورنگ » لیلی و مجنون » بخش ۴۵ - خبر وفات شوهر لیلی به مجنون رسیدن و گریستن وی از آن خبر و سبب پرسیدن قاصد از آن گریه
من خسته جگر که با دل تنگ
دورم ز درش هزار فرسنگ
جامی » هفت اورنگ » لیلی و مجنون » بخش ۴۵ - خبر وفات شوهر لیلی به مجنون رسیدن و گریستن وی از آن خبر و سبب پرسیدن قاصد از آن گریه
دی کرد به زخم دشمن آهنگ
فردا به سبوی من زند سنگ
جامی » هفت اورنگ » لیلی و مجنون » بخش ۴۶ - رفتن مجنون به حوالی دیار لیلی و ملاقات و مقالات وی با سگی که در کوی وی دیده بود
کای شیر شکار آهوی شنگ
تیغ تو به خون پردلان رنگ
جامی » هفت اورنگ » لیلی و مجنون » بخش ۴۶ - رفتن مجنون به حوالی دیار لیلی و ملاقات و مقالات وی با سگی که در کوی وی دیده بود
بر شیر شکسته پای در سنگ
صد زخم رسد ز روبه لنگ
جامی » هفت اورنگ » لیلی و مجنون » بخش ۵۱ - مراجعت کردن اعرابی بار دیگر به زیارت مجنون و بعد از جست و جوی بسیار وی را یافتن که غزالی را در آغوش گرفته و هر دو جان داده
شد شیشه چرخ بر دلم تنگ
زد شیشه زندگیم بر سنگ
جامی » هفت اورنگ » لیلی و مجنون » بخش ۵۴ - بیمار شدن لیلی از خبر وفات مجنون و نصیحت کردن دوستان مر او را و جواب دادن وی مر ایشان را
شد عرصه دهر بر دلش تنگ
زد ساغر عیش خویش بر سنگ
جامی » هفت اورنگ » لیلی و مجنون » بخش ۵۴ - بیمار شدن لیلی از خبر وفات مجنون و نصیحت کردن دوستان مر او را و جواب دادن وی مر ایشان را
تب کرد به قصد جانش آهنگ
نگذاشت به رخ ز صحتش رنگ
جامی » هفت اورنگ » لیلی و مجنون » بخش ۵۵ - صفت خزان و فرو ریختن برگ جمال لیلی از شاخسار حیات و وصیت کردن که وی را در زیر پای مجنون به خاک کنند
دل چون ز طپانچه گشتیش تنگ
بر سینه به درد کوفتی سنگ
جامی » هفت اورنگ » لیلی و مجنون » بخش ۵۶ - در بی وفایی عالم و سرعت زوال حیات فانی
ماتمکده ایست تیره و تنگ
در وی ز وفا نه بوی نی رنگ
جامی » هفت اورنگ » لیلی و مجنون » بخش ۵۶ - در بی وفایی عالم و سرعت زوال حیات فانی
در هر چه زنی به غیر خود چنگ
بر آینه تو گردد آن زنگ
اسیری لاهیجی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۲۱
مائیم نقاب شاهد شنگ
او شنگ و نقاب همچو وی ینگ
عهدیست میان ما و دلبر
کز ما نشود جدا به نیرنگ
هر کس که جمال روی او دید
[...]
محتشم کاشانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۸۱
ای روی تو از می ارغوان رنگ
دارد سمنت ز ارغوان رنگ
در دور خط تو مینماید
آیینهٔ آفتاب در زنگ
در سلسلهٔ تو همچون مجنون
[...]
شیخ بهایی » کشکول » دفتر چهارم - قسمت دوم » بخش دوم - قسمت دوم
زن چیست؟ فسانه گاه نیرنگ
در ظاهر صلح و در نهان جنگ
وحیدالزمان قزوینی » شهرآشوب کوچک » بخش ۸ - صفت بقّال
سنگ من و او چو اهل فرهنگ
شد حلقه به گوش آن دل سنگ
وحیدالزمان قزوینی » شهرآشوب کوچک » بخش ۹ - صفت گازُر
در پیش تو شیشه ی دلِ تنگ
تا باز چه ها زد است بر سنگ
وحیدالزمان قزوینی » شهرآشوب کوچک » بخش ۲۱ - صفت نجّار
چون وجد کنم چو متّه آهنگ
سوراخ شود ز وجد من سنگ
وحیدالزمان قزوینی » شهرآشوب کوچک » بخش ۵۴ - صفت مَدارِس
آن سو نکنید زین ره آهنگ
اندیشه کنید ازین ره تنگ
مشتاق اصفهانی » دیوان اشعار » ترجیعات » شمارهٔ ۱
من مانده پای جستجو لنگ
او دور ز من هزار فرسنگ
نه پای که خویش را رسانم
سوی وی و در برش کشم تنگ
نه دست که گر خود آید آرم
[...]