گنجور

عرفی » مثنویات » شمارهٔ ۲ - مثنویات

 

گرچه در این باغچه چند و چون

خار و گل از یک شجر آید برون

عرفی
 

عرفی » مثنویات » شمارهٔ ۳ - در ستایش آفریدگار

 

دست بلا از تو گراید بخون

روی حیا از تو بود لاله گون

عرفی
 

عرفی » مثنویات » شمارهٔ ۵ - در مدح مالک قاب و قوسین

 

وای که در باغ تو این مرغ دون

نغمه شایسته نریزد برون

عرفی
 

عرفی » مثنویات » شمارهٔ ۱۳ - داستان

 

جوی طراز چمن بی ستون

آن به بهشت غم شیرین درون

عرفی
 

عرفی » مثنویات » شمارهٔ ۱۴ - نعت

 

بعضی ازان میوه جوشان بخون

تلخ برون آمد و شیرین درون

عرفی
 

عرفی » مثنویات » شمارهٔ ۱۸ - حکایت

 

بادلی اندر کف حسرت زبون

رفت زمعبد متحیر برون

عرفی
 

عرفی » مثنویات » شمارهٔ ۲۰ - مقام سخن

 

ناله بر آرد ز دل گرم خون

نغمه چکاند زلب ارغنون

عرفی
 

میرداماد » دیوان اشراق » مشرق‌الانوار » بخش ۱۱ - سبب نظم این دفتر

 

آن گهر از کان دل آورم برون

در همه فن کز گهر اید فزون

میرداماد
 

سلیم تهرانی » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ۱۱ - در تعریف خر خریدن ساده لوح

 

شعبده باز دگر آن پرفسون

همره خود داشت چو عشق و جنون

سلیم تهرانی
 

سعیدا » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ۱

 

بت چه بود هستی هستهای دون

حق چه بود رفتن از خود برون

سعیدا
 

یغمای جندقی » دیوان اشعار » مراثی و نوحه‌ها » شمارهٔ ۷۳

 

ماند ز ره چرخ دون

گشت زمین بی سکون

یغمای جندقی
 

صامت بروجردی » کتاب القطعات و النصایح » شمارهٔ ۱۱ - حکایت شخص مسافر

 

عاقبت‌الامر به رنج فزون

برد از آن مهلکه هم جان برون

صامت بروجردی
 

ایرج میرزا » مثنوی‌ها » شمارهٔ ۲ - شاه و جام

 

بود سر راهِ منِ سرنگون

سنگِ عظیمی چو کُهِ بیستون

ایرج میرزا
 

ایرج میرزا » مثنوی‌ها » شمارهٔ ۲ - شاه و جام

 

‎ترسمش از بس شده زار و زبون

‎خوب از این آب نیاید برون

ایرج میرزا
 

ملک‌الشعرا بهار » قطعات » شمارهٔ ۱۵۰ - شکایت از بچه‌ها

 

فکر مرا سخت مشون کند

نعره این دخترک بی‌سکون

مال نه وگشته ز بخت سیاه

خانه لبالب ز بنات و بنون

صبر مرا بردند از قال و قیل

[...]

ملک‌الشعرا بهار
 

ملک‌الشعرا بهار » مثنویات » شمارهٔ ۱۲ - بنای تخت‌جمشید

 

هر قدم از تیشهٔ صاحب فنون

جانوری جست ز سنگی برون

ملک‌الشعرا بهار
 
 
۱
۲
۳
۴
sunny dark_mode