نوعی خبوشانی » مثنوی سوز و گداز » بخش ۱۵ - در تمثیل مناظرهٔ ماهی و سمندر با یکدیگر
من آن برقم که با باران نشینم
ز حرقت آب بر آتش گزینم
کلیم » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ۲۳ - داستان سرکوبی و قتل ججهار سنکهه بندئله به سرداری اورنگ زیب پسر شاه جهان که بعد از وی بسلطنت نشست
من ار چه از غلامان کمینم
ز موسیقار نای آخرینم
قدسی مشهدی » مثنویها » شمارهٔ ۲ - حمد و نعت
به پای گل، چو گل در خون نشینم
به چشم از راه مرغان خار چینم
ملا مسیح » رام و سیتا » بخش ۱۹ - پرسیدن رام از بسوامتر حقیقت گنگ که چگونه از آسمان بر زمین آمده و جواب دادن او
که از رفتن توقف چون گزینم
ز ریش آیم به سبلت بر نشینم
ملا مسیح » رام و سیتا » بخش ۱۱۹ - آمدن رام پیش سیتا و در بستن سیتا بر رام و زاری شروع کردن رام
صنم گفتا قسم خورده بر اینم
که من تا زنده ام، رویت نبینم
ملا مسیح » رام و سیتا » بخش ۱۱۹ - آمدن رام پیش سیتا و در بستن سیتا بر رام و زاری شروع کردن رام
گل شادی ز گلزارت نه چینم
به نامت جان دهم رویت نبینم
سیدای نسفی » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ۱۹ - در تعریف قصاب پسر گوید
به هر دکان دمی او را ببینم
به هر دو کنده زانو نشینم
سیدای نسفی » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ۱۹ - در تعریف قصاب پسر گوید
جمال او همان از دور بینم
ندارم گرده پهلویش نشینم
بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۲۵۹
شرار کاغذ فرصت کمینم
چراغان نگاه واپسینم
ز خط سرنوشتم میتوان خواند
گریبان چاکی لوح جبینم
غم درد دلم، آه حزینم
[...]
یغمای جندقی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۲۰
چو چشمت ترک مستی در کمینم
چه سود ار بگذرد اختر زکینم
نهان زین چشم طوفان زا به مردم
چه منت ها که دارد آستینم
یکم فولاد بازو پنجه بر تافت
[...]
رضاقلی خان هدایت » تذکرهٔ ریاض العارفین » روضهٔ اول در نگارش احوال مشایخ و عارفین » بخش ۴۵ - جلال الدین بلخی معروف به مولوی معنوی
من از عالم ترا تنها گزیدم
روا داری که من تنها نشینم
وفایی شوشتری » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ۳ - بهاریه و مصیبت حضرت سیدالشهدا (ع)
ز گلها جعفری را چون بینم
ز داغ عون و جعفر دل غمینم
فایز » ترانههای فایز بر اساس نسخهای دیگر » بخش دوم دوبیتیها » شمارهٔ ۵۰
بت عیسی سرشت و مه جبینم
ربوده هوشم از سر، برده دینم
از آن ترسم شود فایز چو صنعان
اگر گردد شبی خلوت نشینم
میرزا حبیب خراسانی » دیوان اشعار » بخش دو » غزلیات » شمارهٔ ۲۳۲
در این خرمن گدائی خوشه چینم
گدایان دگر دائم بکینم
فزون رفت از شب و روزم چهل سال
که پا بند اندر این شک و یقینم
بدین درگه ز پستی وز بلندی
[...]
اقبال لاهوری » ارمغان حجاز » بخش ۱۱۶ - نه با ملا نه با صوفی نشینم
نه با ملا نه با صوفی نشینم
تو میدانی که من آنم ، نه اینم
نویس «الله» بر لوح دل من
که هم خود را هم او را فاش بینم