فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۴۰ - نشستن موبد در بزم با ویس و رامین و سرود گفتن رامین به حال خود
مبادا هیچ زن را رشکبر شوی
که شوی رشکبر باشد بلا جوی
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۴۵ - آمدن شاه موبد از روم و رفتن به دز اشکفت دیوان نزد ویس
دلش بد همچو تفته آهن و روی
که گاه کوفتن آتش جهد زوی
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۴۶ - مویه کردن شهرو پیش موبد
دریغا ویس من ماه سخن گوی
دریغا ویس من سرو سمن بوی
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۴۷ - سپردن موبد ویس را به دایه و آمدن رامین در باغ
بپیچیدند بر هم دو سمن بوی
چو دو دیبا نهاده روی بر روی
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۵۰ - نصیحت کردن بهگوى رامین را
سختگویی که نامش بود بهگوی
نبودی مثل او دانا و نیکوی
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۵۱ - اندر پند دادن شاه موبد ویس را و سرزنش کردن
چو با رامین سخنها گفت بهگوی
شهنشه نیز با ویس پریروی
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۵۱ - اندر پند دادن شاه موبد ویس را و سرزنش کردن
چرا بر خود پسندی کان هنر جوی
همیشه باشد از ننگت سیه روی
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۵۴ - رفتن رامین به گوراب و دیدن گل و عاشق شدن بر وى
فروهشته ز سر تا پای گیسوی
به بوی مشک و رنگ جان جادوی
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۵۴ - رفتن رامین به گوراب و دیدن گل و عاشق شدن بر وى
ز بیشه شنبلید آرمت خود روی
بنفشه آرمت همچون تو خوش بوی
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۵۴ - رفتن رامین به گوراب و دیدن گل و عاشق شدن بر وى
جوابش داد خورشید سخنگوی
سروش دلکش آن حور پریروی
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۵۵ - عروسى کردن رامین با گل
لبش خندان چو یاقوت سخنگوی
دهانش تنگ و چون گلاب خوش بوی
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۵۶ - نامه نوشتین رامین به ویس و بیزارى نمودن
که باشم تا زیم با گل وفا جوی
به شادی کرده با او روی در روی
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۵۷ - رسیدن پیگ رامین به مرو شاهجان و آگاه شدن ویس از آن
همی گفت این سخنها ویس بتروی
زهر چشمی روان بر هر رخی جوی
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۵۸ - رفتن دایه به گوراب نزد رامین
همی تا من رسم با آن پری روی
بسا آبا که خواهد رفت در جوی
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۵۸ - رفتن دایه به گوراب نزد رامین
هم اکنون بازگرد و ویس را گوی
زنان را نیست چیزی بهتر از شوی
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۶۰ - نامه نوشتن ویس به رامین و دیدار خواستن
حریرش چون بر ویس پری روی
مدادش همچو زلف ویس خوشبوی
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۶۳ - نامهٔ سوم اندر بدل جستن به دوست
اگر چه آب گل پاکست و خوشبوی
نباشد تشنه را چون آب در جوی
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۶۸ - نامهٔ هشتم اندر خبر دوست پرسیدن
بدانم من چو باشد باد خوش بوی
که شاد و تندرستست آن پری روی
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۶۹ - نامهٔ نهم در شرح زارى نمودن
جفایت گشت پیشه ای جفا جوی
چو کاف نامه بن بسته یکی کوی
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۶۹ - نامهٔ نهم در شرح زارى نمودن
ترا گوید جزا اللّه ای جفا جوی
که خود در تو نبود از مردمی بوی