گنجور

عطار » الهی نامه » بخش هفتم » (۱۴) حکایت دیوانۀ خاموش

 

چنین گفت او که حرفی با که گویم

چو مردم نیست پاسخ از که جویم

عطار
 

عطار » الهی نامه » بخش هفتم » (۱۷) حکایت شیخ ابوسعید رحمةالله علیه

 

بجز حق هیچ دانی، زان چه جویم

گرانی گفت نکنم زان چه گویم

عطار
 

عطار » الهی نامه » بخش یازدهم » (۸) حکایت عبدالله مبارک با غلام

 

چو او می‌بیندم روشن چه گویم

چو او به داند از من من چه جویم

عطار
 

عطار » الهی نامه » بخش سیزدهم » (۱۴) حکایت شعبی و آن مرد که صعوۀ گرفته بود

 

سیُم چون جای تیغِ کوه جویم

ز تیغ کوه آن با تو بگویم

عطار
 

عطار » الهی نامه » بخش چهاردهم » (۲۴) حکایت جوان نمک فروش که بر ایاز عاشق شد

 

چوآن بت را تو داری من چه جویم

چو او با تست من ترک که گویم

عطار
 

عطار » الهی نامه » بخش شانزدهم » (۱) حکایت پسر هارون الرشید

 

رسن در گردنم بند و برویم

درافکن پس بکش بر چار سویم

عطار
 

عطار » الهی نامه » بخش بیست و یکم » (۱) حکایت امیر بلخ و عاشق شدن دختر او

 

ازین غم آنچه می‌آید برویم

همه ناشسته رویان را بشویم

عطار
 

عطار » بلبل نامه » بخش ۱ - بسم الله الرحمن الرحیم

 

ز بلبل‌نامه بیتی چند گویم

چو آب رفته باز آمد به جویم

عطار
 

عطار » بلبل نامه » بخش ۱۰ - درشتی نمودن باز بلبل را و خواندن بسلیمان علیه السلام

 

به بلبل گفت بشنو تا چه گویم

حدیثی خوش گذشته باز جویم

عطار
 

عطار » اسرارنامه » بخش اول » بخش ۱ - المقالة الاولی فی التوحید

 

در آن وحدت چرا پیوند جویم

تویی مطلوب و طالب چند گویم

عطار
 

عطار » اسرارنامه » بخش شانزدهم » بخش ۴ - الحکایه و التمثیل

 

فرو می‌کرد از غم خون برویم

ندانم این سخن‌ها چون بگویم

عطار
 

عطار » اسرارنامه » بخش بیست و دوم » بخش ۲ - الحکایه و التمثیل

 

اگر بودی ازآنجا رنگ و بویم

نبودی رنگ و بوی گفت و گویم

عطار
 

عطار » خسرونامه » بخش ۱۷ - دیدن گل هرمز را در باغ و عاشق شدن

 

چرا شرمت نمیآید ز رویم

که گویی تا ببرّد شاه مویم

عطار
 

عطار » خسرونامه » بخش ۲۰ - پاسخ دادن هرمز دایه را

 

بسستی چون همی بینی چو مویم

بسختی چند گویی پیش رویم

عطار
 

عطار » خسرونامه » بخش ۲۳ - زاری هرمز در عشق گل پیش دایه

 

مشو در تاب از جسم چو مویم

مشو در خط ز کین من چو رویم

عطار
 

عطار » خسرونامه » بخش ۲۵ - خواستگاری شاه اصفهان از گل

 

چو شمعم سوختی ای مه چگویم

بده پروانه تا باشد بکویم

عطار
 

عطار » خسرونامه » بخش ۲۷ - نامه نوشتن گل به خسرو در فراق و ناخوشی

 

ترا خود بیوفا هرگز نگویم

که این از بخت بد آمد برویم

عطار
 

عطار » خسرونامه » بخش ۳۱ - بیمار گشتن جهان افروز

 

بجز گریه نماندست آرزویم

که در روی تو باید آبرویم

عطار
 

عطار » خسرونامه » بخش ۳۱ - بیمار گشتن جهان افروز

 

دلم گرمست اگر من سرد گویم

مرنج از من که من بس تند خویم

عطار
 

عطار » خسرونامه » بخش ۴۳ - آگاهی یافتن شاه اسپاهان از بردن هرمز گل را

 

چو پای از جای شد بر پی چه پویم

که یار از دست دادم می چه جویم

عطار
 
 
۱
۲
۳
۶