فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۴۷ - سپردن موبد ویس را به دایه و آمدن رامین در باغ
زمانه زشت روی خویش بنمود
به تیغ رنج کشت ناز بدرود
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۴۸ - آگاهى یافتن موبد از رامین و رفتن او در باغ
بیامد دایه بند و مهر بنمود
بدان چاره دلش را کرد خشنود
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۴۸ - آگاهى یافتن موبد از رامین و رفتن او در باغ
سمنبر ویس هم بر جای بغنود
به یک زاری که از کشتن بتر بود
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۵۳ - رفتن رامین به گوراب و دور افتادن از ویس
سرایی کاو ز فال شوم بنمود
بهل تا هر چه ویرانتر شود زود
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۵۶ - نامه نوشتین رامین به ویس و بیزارى نمودن
عماری دار خود را داد و فرمود
که نامه نزد جانانش برد زود
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۵۷ - رسیدن پیگ رامین به مرو شاهجان و آگاه شدن ویس از آن
مرا کام جهان با رام خوش بود
کنون چون رام رفت از کام چه سود
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۶۷ - نامهٔ هفتم اندر گریستن به جدایى و نالیدن به تنهایى
دلا تو دوزخی پر آتش و دود
ازیرا من ز تو بگریختم زود
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۷۳ - سیر شدن رامین از گل و یاد کردن عهد ویس
طراز جامهٔ شادی بفرسود
چو آب چشمهٔ خوشی بیالود
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۷۳ - سیر شدن رامین از گل و یاد کردن عهد ویس
جهان تیره نبود و چشم او بود
که بر چشم آمد از سوزان دلش دود
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۷۴ - گفتن رفیدا حال رامین با گل
که رامین کینه کشت و مهر بدرود
همان گوهر که در دل داشت بنمود
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۷۴ - گفتن رفیدا حال رامین با گل
و لیکن چون قضا را بودنی بود
ازین بیهوده گفتن با تو چه سود
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۷۷ - آگاه شدن ویس از آمدن رامین
سحرگه ساعتی جانش برآسود
دلش بیهوش گشت و چشم بغنود
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۷۹ - پاسخ دادن رامین ویس را
نه از زر بود مهر ما ز گل بود
که چون بشکست بی بر گشت و بی سود
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۸۵ - پاسخ دادن ویس رامین را
نشد سنگین دلش بر رام خشنود
که نقش از سنگ خارا نسترد زود
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۸۸ - پاسخ دادن رامین ویس را
کنون گر تو نخواهی گشت خشنود
وفا رفت از میان و بودنی بود
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۹۶ - پاسخ دادن رامین ویس را
چنین آتش که باشد سربه سر دود
همان بهتر که خاکستر شود زود
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۹۸ - پاسخ دادن رامین ویس را
کسی از عشق ورزیدن نیاسود
به غیر از راه دشواری نپیمود
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۹۹ - پاسخ دادن ویس رامین را
دل رامین نشد زان لابه خشنود
ز بس سختی تو گفتی آهنین بود
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۱۰۱ - آشکار شدن رامین بر شاه موبد
خبر دادند شاهنشاه را زود
که خورشید بزرگی روی بنمود
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۱۰۲ - رفتن موبد به شکار
ز باران خرمی چندان بیفزود
که گفتی قطر باران خرمی بود