عطار » الهی نامه » بخش اول » (۱) حکایت زن صالحه که شوهرش به سفر رفته بود
مسلمانید و من هستم مسلمان
بر ایمانید ومن هستم برایمان
عطار » الهی نامه » بخش چهارم » (۱) حکایت سرپاتک هندی
مرا اماره خوانند اهل ایمان
مگر شیطان من گردد مسلمان
عطار » الهی نامه » بخش هشتم » (۱۳) حکایت موسی علیه السلام در کوه طور با ابلیس
اگر شیطان تو گردد مسلمان
شود سحر تو فقه و کفر ایمان
عطار » الهی نامه » بخش چهاردهم » (۱۴) حکایت دیوانهای که گلیم فروخت
مبین مشنو مگو الّا بفرمان
که تا کافر نمیری ای مسلمان
عطار » الهی نامه » بخش هفدهم » (۸) حکایت آن درویش با ابوبکر ورّاق
ز خوف ره میان کفر و ایمان
نه کافر خواند خود را نه مسلمان
عطار » الهی نامه » بخش هفدهم » (۹) حکایت آن پیر که خواست که او را میان دو گورستان دفن کنند
چنین گفت او که من شوریده ایمان
نخواهم در بر جمعی مسلمان
عطار » الهی نامه » بخش هجدهم » (۱) حکایت بلُقیا و عفّان
مده جان د رغم مُهر سلیمان
چو مُردی چه کنی ملک ای مُسلمان
عطار » الهی نامه » بخش هجدهم » (۲) حکایت سلیمان علیه السلام و شادروانش
چنین دارم من از درگاه فرمان
که چون دل را نگه دارد سلیمان
عطار » الهی نامه » بخش نوزدهم » (۱۱) حکایت ابرهیم علیه السلام
که بودی چل هزارش از غلامان
سگی آن هر غلامی را بفرمان
عطار » الهی نامه » روایت دیگر دیباچۀ الهینامه » ابیات برگزیدهٔ از روایت دوم دیباچۀ الهی نامه از روی نسخههای دیگر
ازان بر ملک خویشت نیست فرمان
که دیوت هست برجای سلیمان
عطار » بلبل نامه » بخش ۲ - رفتن مرغان بحضرت سلیمان علی نبینا و آله و علیه السلام و شکایت نمودن از بلبل
شنید ستم که در دور سلیمان
که بد دیو و پری او را بفرمان
عطار » اسرارنامه » بخش یازدهم » بخش ۹ - الحکایه و التمثیل
از آن بر ملک خویشت نیست فرمان
که دیوی هست بر جای سلیمان
عطار » خسرونامه » بخش ۲ - در نعت سیدالمرسلین خاتم النبیین صلی اللّه علیه و آله و سلم
نه آدم بود هرگز نه سلیمان
که او از پیش و از پس داد فرمان
عطار » خسرونامه » بخش ۲ - در نعت سیدالمرسلین خاتم النبیین صلی اللّه علیه و آله و سلم
بدست او یکی وان چیست ایمان
بدست تو یکی رفتن بفرمان
عطار » خسرونامه » بخش ۴ - در فضیلت امیرالمؤمنین عمر فاروق
گر او هرگز نکردی نشر ایمان
که گشتی در عجم هرگز مسلمان
عطار » خسرونامه » بخش ۲۸ - رسیدن نامهٔ گل به خسرو و زاری کردن او و رفتن در پی گل به اسپاهان
چو خسرو بود در دانش بسامان
سوی گلرخ فرستادش بدرمان
عطار » خسرونامه » بخش ۳۰ - بیمار گشتن جهانافروز خواهر شاه اصفهان و رفتن هرمز بهطبیبی بر بالین او و عاشق شدن او بر هرمز
به سامانش بباید ساخت درمان
مگر درمان پدید آید به سامان