ثنایی کان ورای عقل و جانست
چه حدّ شرح و چه جای بیانست
ثنا و مدح صدری چون توان گفت
که مدح او خداوند جهان گفت
محمد کافرینش را غرض اوست
مراد از جوهر و جسم و عرض اوست
محمد مشفق دنیا و دین را
شفیع اوّلین و آخرین را
شگرف کارگاه هر دو عالم
نبی و خواجهٔ اولاد آدم
سوار چابک میدان افلاک
نظام عالم و سلطان لولاک
لطایف گوی رمز لایزالی
معارف جوی گنج ذوالجلالی
سپهسالار دیوان رسالت
امام مسند و صدر جلالت
ز عالم تا بآدم پرتو اوست
ز مشرق تا بمغرب پیرو اوست
سپهر دانش و خورشید بینش
بزیر سایهٔ او آفرینش
باصل و فرع مالک عقل و جان را
بجان و دل ولی نعمت جهان را
تنش معیار دارالضرب اشباح
دلش طیار دارالملک ارواح
ملایک خاشه روب گلشن او
خلایق خوشه چین خرمن او
نیازش پیک راه قاب قوسین
نمازش جلوه گاه قرّة العین
خرد با حکم شرعش یافه گویی
جهان از مشک خلقش نافه جویی
خدا را در حقیقت اوست بنده
لباس اصطفا در بر فکنده
زر خالص ز کان کبریا اوست
همه عالم مس آمد کیمیا اوست
نه عالم بود و نه آدم که او بود
که او بود و خدا آن دم که او بود
چو از کُنت نبیاً راه برداشت
بیک ره بر جهانی رهگذر داشت
در آن ره آن قدمها را شمارست
چنین دانم که بیش از صد هزارست
ز خاک هر قدم کان صدر برداشت
خدا پیغمبری با قدر برداشت
چو شد خاک رهش در هم سرشته
سجودش کرد صد عالم فرشته
اگر ظاهر نمیدانی تو آن خاک
نبود آن خاک الّا آدم پاک
نه آدم بود هرگز نه سلیمان
که او از پیش و از پس داد فرمان
چو آمد انبیا را خاتم آن صدر
ازان خاتم سلیمان یافت آن قدر
چو آن سلطان دین آمد پدیدار
هزاران بُت ز عالم شد نگونسار
درین نه طاق ازرق خیمه افراخت
بچَفته طاق نوشروان درانداخت
جهان تاریک بود از کفر کفّار
ز نور او منّور شد بیکبار
برون آمد ز پرده همچو خورشید
دل و دین را منّور کرد جاوید
چو شد لطف خداوندیش دایر
بران بی سایه میغ افکند سایه
چو خورشید از پس پرده زدی تیغ
برو سایه فکندی یکسره میغ
چرایی تو کثیرالصّمت کافلاک
ز نطق تست رقّاصی طربناک
چرایی دایم الفکر اینت بس نیست
که چون از تو گذشتی جز تو کس نیست
چو مهر انبیایی در دو عالم
بمهر تست ذُریات آدم
دو قوس قاب قوسین اوّل کار
یکی شد کامد آن صورت پدیدار
ز چشم بد چو سربرداشت بد خواه
مگر عقرب از آن افتاد در راه
درآمد جبرییل آن پیک کونین
یکی تیر از کمان قاب قوسین
بزد بر عقربو بر آسمان دوحت
چنان محکم که عقرب بر کمان دوخت
ز مهر مهرهٔ پشتش بر افلاک
همه مهره بریخت و حقّه شد پاک
چو ماهی گیسوی او چون زره یافت
خجل شد جوشن از تشویر بشکافت
بپشتی چنان مهری که بر پشت
تو داری میشکافی مه بآنگشت
گر انگشتت نبودی در مقابل
ندیدی منزلت ماه از منازل
بهر منزل که میگردد شب و روز
ترا میخواند ای درّ شب افروز
بهر منزل سلوکی طرفه دارد
که گاه اکلیل گاهی صرفه دارد
طوافت میکند تا در وجودست
که او رادر روش سعدالسعودست
از آن در راه قلبش منزل آمد
که پر دل رفت او و پر دل آمد
تو جانی و کسی کز عشق جان رفت
اگر منزل رود پر دل توان رفت
چو پر دل بود و بر دل بود راهت
خطاب آمد بدل از پیشگاهت
که گردندانت بشکستند از سنگ
بر افروزیم آتش چند فرسنگ
ولیک ار سنگ در مردم فروزیم
بت سنگین و سنگین دل بسوزیم
چو دندان تو از سنگی نگون شد
دل سنگ ای عجب از درد خون شد
بسنگ آن را که با تو جنگ باشد
دل او سخت تر از سنگ باشد
چو سنگت میزند اعدای ناچیز
بزن هم سنگ دل هم سنگ را نیز
فلک از شرم او پرده نشین شد
گهی بر رفت گاهی بر زمین شد
چومهرت سنگ مغناطیس آمد
حسود سنگدل ابلیس آمد
کسی باتو چو سنگ و آبگینه
بیک دم سنگسارش کن ز کینه
حسودت سنگ بر دل پاره پاره
چو سنگ آتش آمد زخم خواره
چو سنگ افسرده آمد جانش گویی
ز سنگ آمد برون ایمانش گویی
اگر قرآن فرو خواندی تو بر سنگ
شود چون سنگ سرمه نرم و یکرنگ
بقرآن کوه سنگین شاخ شاخست
از آن روی زمین پر سنگلاخست
دل خصم تو چون نقشیست بر سنگ
که از قرآن نگردد نرمتر سنگ
ز قران سنگدل را نیست تبدیل
ولی سنگش به از طیراً ابابیل
عدوی توبتی از سنگ دارد
عجب نبود که بروی سنگ بارد
چو خصمت کرد جنگ سنگ آغاز
تو نیز ای شمع دین سنگی در انداز
سهیل شرع او را جدی بشناخت
ادیم از بهر نعلینش در انداخت
رسن چون دلو گردان چرخ پرتاب
که تا بهر بُراق او برد آب
چو دیدش هشت خلد از هفت پرده
باستقبال شد هر هفت کرده
از آن گیسوی کژوان قامت راست
ز حوران صد قیامت بیش برخاست
فلک در آستین صد جان برآمد
بخدمت چون گریبان بر سر آمد
چو با جان در طبق پیش آمدش باز
چو طاق آمد بخدمت شد سرافراز
فلک از راه او کحلی طلب کرد
که درچشم کواکب شب بشب کرد
چو گرد خاک پایش آسمان یافت
کواکب پردهٔ کحلی از آن یافت
فروغ صبح ازان بر عالمی زد
که با او از سر صدقی دمی زد
چراغش خواند حق تا گشت از اخلاص
همه قندیلهای عرش رّقاص
قلم در پیش او لوحی فرو خواند
بسی عرش آیة الکرسی برو خواند
چو شد القصه در صدر طریقت
سبق گفت انبیا را از حقیقت
وز آنجا همچو خورشیدی روان شد
چو سایه هر دو عالم زو نهان شد
جهانی دید پر موج مسّمی
بیک ره هم جهان محو و هم اسما
اگرچه داشت جبریل منوّر
هزاران پرّ طاوس معطّر
باستاد و پیمبر گفت آنگاه
منم پروانه، شمعم نوراللّه
اگر سازد وگر سوزد چنان به
نیم من در میان حق جاودان به
تو طاوس ملایک مینمایی
منم پروانهٔ نور خدایی
بدر منشین چو آن همخانهٔ تو
بیفکن پر چو آن پروانهٔ تو
زهی نور جهان پرور که او داشت
که پیشش هر دو عالم سر فروداشت
چو نور او علم زد از رهی دور
دو عالم خورد با هم کوس ازان نور
چو او در بندگی داد قدم داد
خداوندش چنین کوس و علم داد
چو رفت آنجا که اصل کار آنجاست
جهان را نقطهٔ پرگار آنجاست
درآمد پیک الهامی ز پیشانش
سخن گفت از زبان وحی در جانش
که بنگر قاب قوسین الهی
مثال بندگی و پادشاهی
بدست او یکی وان چیست ایمان
بدست تو یکی رفتن بفرمان
چو قوس جان من یافت استطاعت
تو قوس جسم برزه کن بطاعت
چو یک زه تو کشیدی و یکی من
زهی تو نه منم جمله زهی من
هزاران زه سزد یکیک زبان را
اگر تو میبری این دو کمان را
نه از انگشت تو بر ماه یکبار
دو قوس آمد بزاغ شب پدیدار
یکی شد بعد ازان دو قوس آنگاه
پدید آمد ازان دو قوس یک ماه
کنون نیز آن دو قوس قاب قوسین
یکی شد از تو، ای سلطان کونین
عدد از ماه تا ماهیست در راه
عدد گم گشت باقی ماند یک ماه
تویی آن ماه ای خورشید اصحاب
که انجم بر تو میلرزد چو سیماب
ز عالم نرگس چشمت فرو پوش
بکش این دو کمان تالالهٔ گوش
بلندی دو عالم پستی تست
غرض از آفرینش هستی تست
دو گیتی حور و از شعر تو بویی
دو عالم نور و از فرق تو مویی
ز دو ابروت طاق چرخ بابی
ز دو گیسوت مهر و ماه تابی
ز حُسنت جنّة القلبست پر نور
ز نورت جنّة الفردوس پرحور
چو تو آسایش عقل و روانی
بحق آرایش هر دو جهانی
چه کژ موییست در چشم تو افلاک
بیک یک مینگر لا تعدعیناک
تواضع مینهد تاجی بتارک
اگر خواهی علّو و اخفض جناحک
نظر درعکس این قوم اصفیااند
ولاتَطرُد که عکس نور مااند
که اوّل زمرهیی نه واقف راز
ترادادند از نه حجره آواز
سپهری را که بر اندازهٔ تست
کنون نه حجره پر آوازه تست
بآخر نور آن حضرت علم زد
محمّد محو شد آنگاه دم زد
ز امّت در سخن آمد زمانی
بدو بخشید امّت را جهانی
چو کار امّتش از پیش برخاست
بحق خویش قرب خویش درخواست
میان آندو حضرت دو کمان بود
ز احمد تا احد میمی میان بود
چو در میمی که میگویی دو میمست
بهر یک میم یک عالم مقیمست
چو این عالم در انعالم نهان شد
دومیم آمد یکی، وحدت عیان شد
چو آن میم دگر برخاست از پیش
احد ماند و فنا شد احمد از خویش
ترا این سرّ که میگویم عیانست
قل ان کنتم تحبّون صدق آنست
چوب از آمد از آنجا جانش آنجا
ایاز اینجایگه سلطانش آنجا
نشست القصّه پیش صفّهٔ بار
همه مقصود او حاصل بیکبار
سخن از جسم و از جانش برون گفت
که نحن السابقون الآخرون گفت
چو تشریف لعمرک بر سر افکند
دو گیسوی مسلسل در برافکند
بیک موی حقیقت آن مسلسل
محقق کرد نسخ دین اوّل
همه خطها از آن در درج او بود
که دخل کلّ عالم خرج او بود
زهی کونین عکس نور پاکت
خطاب از نه فلک روحی فداکت
زهی کرسی درت را حلقه داری
ز دستت عرش اعظم خرقه داری
کجا خورشید باشد سایه داری
ندارد سایه با خورشید کاری
زهی در حلقهٔ گیسوت مضمر
برات هشت خلد و هفت اختر
تو بنشسته طویل الحزن جاوید
ز تو هر ذرّه میتابد چو خورشید
تنش از سایه زان معنی جدا بود
که دایم سایه پرورد خدا بود
کسی کو در قیامت قطب مردانست
وزو هفت آسیای چرخ گردانست
چو او را نیم جو هفت آسیا نیست
کند دست آس چون این کار مانیست
چو این نه حجره را میکرد دست آس
وزو نه آسیای چرخ را پاس
که داند تا دران منصب که او بود
چنان عالی چرا اینجا فرو بود
ترا امّ القری کی در حسابست
نبی امّی ازامّ الکتابست
چو دارد خط حق نقش دل خویش
چه بنویسد، چنان خطیش در پیش
چو علم اوّلین و آخرین داشت
چه برخواند که ناخواندن ازین داشت
چو سر بر خط نهادش عرش و کرسی
بسش این خط، دگر از خط چه پرسی
خدا چون خواند در دارالسلامش
چه خواهد خواند این خواندن تمامش
دلش چون غرق قرآن بود و اخبار
درین منصب چه خواهد کرد اشعار
چو شد بیت الله و بیت المقدّس
ردیف این دو بیتش شعر من بس
دم سحر حلال بیت دامست
که بیت لایقش بیت الحرامست
اگر اوّل گل سرخش عرق کرد
ازان در آخرش زرّین طبق کرد
که تا بر نام او زر میفشاند
گلاب از دیدهٔ تر میفشاند
ازان گل صدورق شد در ره ناز
که تا آن صدورق از هم کند باز
ازان یک یک ورق چون عاشق مست
صفات روی او خواند بصد دست
چو بسیاری بود آن شرح عالی
فرو ریزد ز هم از سرّ جالی
شنودی آنکه طشت آورد جبرئیل
نه برشق کرد صد را و بتعجیل
چو عکس انداخت این طشت مثمن
ز عکسش گشت این نه طاس روشن
مزین کرد آن طشت از دل او
چنانک آن طاق ازرق از گل او
دل او میبشست این کی بود راست
که فردوس از دل او میبیاراست
غلوّ قهر شرع موسوی بود
غلوّ لطف دین عیسوی بود
یکی از قهر ملّت نفس میسوخت
یکی از لطف دین دل می بر افروخت
چو قهر و لطف با هم معتدل شد
رسول ما طبیب نفس و دل شد
چو او سلطان دارالملک جانست
سر موییش بیش از دو جهانست
چو هفده موی شد در دین سپیدش
دو عالم سر بسر اندر امیدش
چنان آن هفده مویش سایه انداخت
که هژده الف عالم سر بر افراخت
چو نور هفده مویش موجزن شد
نماز هفده فرض مرد و زن شد
خداآن هفده میدانست از پیش
فریضه هفده کرده از همه بیش
رخ او را و مه را اهل اقلیم
همی گفتند چون سیبی بدونیم
چو سیب ماه را بشکافت ز انگشت
سخنها چون چراغی در دهان کشت
چو گویی دید ماه آسمان را
شبی ز انگشت چوگان ساخت آن را
چو زخمی شد ز چوگانش آشکاره
بیک ره گشت گوی مه دو پاره
کنون از شوق انگشتش از آنگاه
گهی گوی و گهی چوگان شود ماه
چو خورشید رخش افگند سایه
همای چرخ را بشکست مایه
ز فرّ او از ان مه پاره آمد
که او خورشید صد مهپاره آمد
ازان مه پارهٔ هست آسمان شد
که او مهپارهٔ هر دو جهان شد
زهی روشن چراغی کوبانگشت
چراغ ماه را بر آسمان کشت
زهی چشم و چراغ چرخ چارم
زهی نور دو چشم هفت طارم
زهی برقبّه افلاک جایت
زهی بر فرق ساق عرش پایت
اگر فر تو همچون فیض یزدان
بموری بگذرد گردد سلیمان
تو بی شک از سلیمانی بسی بیش
منت پای ملخ آورده ام پیش
ز من بپذیر زیرا کاین حکایت
ز تو کردند ره بینان روایت
که پیغمبر که داغ کبریا داشت
یکی مُهر مدوّر بر قفا داشت
بسی سر سبزی ونورش از آن بود
که در سرّ حقیقت آسمان بود
ز مهر مُهر پشتت ای سرافراز
بصد پشتی بپشت افتادهام باز
طمع دارم کزان مهر نبوّت
نهی بر کار من مهر مروت
میان از بهر فرمان بسته دارم
که نامت حرز جان خسته دارم
اگر من ذرّهام امیدوارم
که در پرده چو تو خورشید دارم
سبکسارم کن ای پشت و پناهم
که از صد ره گران بار گناهم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر وصفی بلند از مقام و ویژگیهای پیامبر اسلام، محمد (ص) است. شاعر در ابیات خود از عظمت و جایگاه والای او در جهان و در میان انسانها سخن میگوید. پیامبر به عنوان شفیع روز قیامت و نبی با ویژگیهای خاص معرفی شده و تأثیر او بر بشریت و آموزههای دینی به وضوح بیان شده است.
شاعر در این متن به صفات عالی پیامبر اشاره کرده، از ستمپیشگان و کافران یاد میکند و ضرورت پیروی از او را بیان مینماید. همچنین، اشاره به اینکه دانش و بینش در سایه وجود اوست، از دیگر نکات مهم شعر به شمار میرود. در نهایت، پیامبر به عنوان محور هستی و دلیل آفرینش معرفی شده و عشق و ارادت به او در شعر به وضوح حس میشود.
هوش مصنوعی: ثنایی که فراتر از عقل و جان قرار دارد، چه اندازه میتوان آن را توضیح داد و در کجا میتوان دربارهاش سخن گفت؟
هوش مصنوعی: ستایش و تمجید از کسی به بزرگی او چطور ممکن است، در حالی که خود پروردگار عالم او را ستوده است.
هوش مصنوعی: محمد هدف از آفریدن کافران را میداند و منظور او از جوهر، جسم و خصوصیات مادی آنها را درک میکند.
هوش مصنوعی: محمد، راهنما و دلسوز است برای دنیا و دین، و او شفاعتکننده اول و آخر تمام انسانهاست.
هوش مصنوعی: کارگاه عظیم آفرینش در دست پیامبرها و بزرگان نسل آدم است.
هوش مصنوعی: شخصی چابک و ماهر که در عرصههای بلندی در حال حرکت است، فرمانروای جهان و صاحب جمال دلرباست.
هوش مصنوعی: زیباییهای کلام، رمز و راز آگاهیهای بیپایان را جستجو کرده و گنجینههای بزرگ و با عظمت الهی را کشف کن.
هوش مصنوعی: سردار و فرمانده لشکر، نماینده امام و دارای مقام والای اعتبار و برجستگی است.
هوش مصنوعی: از عالم تا آدم، پرتو و روشنی اوست و از مشرق تا مغرب، همه پیرو او هستند.
هوش مصنوعی: این جمله به معنای این است که در زیر سایه و وجود او، علم و آگاهی رشد و شکوفایی مییابند. او به عنوان منبع روشنی و الهامبخش برای دانش و بینش شمرده میشود، و برکت حضور او باعث خلاقیت و شکلگیری آفرینشهاست.
هوش مصنوعی: اصل و فرع، عقل و جان را به صاحبش میدهند و به تمام وجود، ولی نعمت جهان را باید با جان و دل خدمت کرد.
هوش مصنوعی: شخصیت و وجود او چون سکهای ارزشمند در دنیای روح و خیال است و زندگیاش به مانند ملتی است که در سرزمین خیالها و باورها میزند.
هوش مصنوعی: فرشتگان در باغ او خضوع و خشوع دارند و مردم خوشآمد میگویند و از نعمات او بهرهمند میشوند.
هوش مصنوعی: نیاز او مانند پیامآور راهی است که او را به نمازی میرساند که جلوهگاه زیباییها و دلفریبیهاست.
هوش مصنوعی: عقل و دانش با قوانین دین خود به وضوح نشان میدهند که مردم در جستجوی بهترین چیزها هستند، مانند تلاش برای پیدا کردن عطر دلچسبی که از مشک به دست میآید.
هوش مصنوعی: خداوند در واقع، همان بندهای است که لباس شرافت و انتخاب را بر تن دارد.
هوش مصنوعی: طلا و ارزشهای واقعی در وجود اوست؛ همه عالم بهعنوان مس در برابر گوهر وجود او همچون کیمیا میباشد.
هوش مصنوعی: در آن زمان نه کسی را علم و دانش بود و نه انسانی، تنها او بود که وجود داشت و خداوند نیز در آن لحظه فقط او بود.
هوش مصنوعی: زمانی که پیامبر از دنیای مادی و ظاهری دور شد، به راهی رفت که او را به جهانی دیگر راهنمایی کرد.
هوش مصنوعی: در آن مسیر، قدمها را نشانهگذاری میکنند و من میدانم که تعدادشان بیش از صد هزار تاست.
هوش مصنوعی: از هر بخشی از زمین که خداوند پیغمبری را انتخاب کرد، نشانهای از عظمت و مقام او در آنجا به وجود آمد.
هوش مصنوعی: زمانی که خاک پای او با هم آمیخته شد، تمام عالم فرشتهها برای او سجده کردند.
هوش مصنوعی: اگر نمیدانی که واقعیت چیست، باید بگویی آن خاک (که به آدم در زمین اشاره دارد) چیزی جز انسان پاک و با فضیلت نیست.
هوش مصنوعی: این شخص نه انسانی بود و نه مانند سلیمان که از ابتدا و انتها فرمان دهد.
هوش مصنوعی: وقتی که آخرین پیامبر آمد، آن مقام بلند را به عنوان نشانهای از خاتمیت سلیمان به دست آورد و این نشاندهندهی عظمت و جایگاه اوست.
هوش مصنوعی: وقتی آن پیشوای دین ظهور کرد، هزاران بت از دنیای هستی ناپدید شدند.
هوش مصنوعی: در این آسمان آبی، خیمهای برپا شده است که طاق آن مانند طاق نوشروان است و به زیبایی و عظمت آن اشاره دارد.
هوش مصنوعی: جهان در آغاز به خاطر کفر و ناپسندی کافران تاریک و ظلمانی بود، اما با ظهور نور او، یکدفعه روشن و منور شد.
هوش مصنوعی: دل و دین مانند خورشیدی که از پشت پرده بیرون میآید، روشن و درخشان شدند و این روشنی همچنان پایدار و جاویدان است.
هوش مصنوعی: زمانی که نعمت و لطف خداوند بر انسان نازل میشود، سایهای از رحمت و حمایت او بر سرش میافتد که همچون ابر، او را از گزندها محافظت میکند.
هوش مصنوعی: زمانی که تو مانند خورشید از پس پرده ظاهر شدی، به یکباره سایهات را بر همهجا گستردی و جلوهگر شدی.
هوش مصنوعی: چرایی تو بسیار خاموش است، مانند ستارهای که از سخن گفتن تو میدرخشد و شادابیات را به نمایش میگذارد.
هوش مصنوعی: دل مشغولی همیشگی تو کافی نیست، زیرا زمانی که تو را ترک کردم، کسی جز تو باقی نمیماند.
هوش مصنوعی: مانند اینکه مهر انبیاء در دو جهان وجود دارد، در حقیقت تو نیز نشانهای از فرزندان آدم هستی.
هوش مصنوعی: دو قوس، نماد دو مرحله از خلقت یا واقعیت است که به یکی میپیوندند و در نهایت، آن تصویر یا شکل مشخصی نمایان میشود.
هوش مصنوعی: چشم حسود وقتی از تو دور شد، بدخواهیاش به اندازهای است که مانند عقربی میافتد و در مسیر تو را نیش نمیزند.
هوش مصنوعی: جبریل، فرشتهای که پیامآور آسمانی است، به زمین آمد و نشانهای از عالم بالا را با خود آورد، درست مانند تیری که از کمان پرتاب میشود و به هدف میرسد.
هوش مصنوعی: بر آسمان ستارهای را با چنان استحکام و قوت قرار دهد که انگار به کمان چسبیده است.
هوش مصنوعی: از محبت و عشق او که بر پشتش تابیده، همه عشقها به آسمان پراکنده شدند و زیبایی به تمام معنا آشکار گشت.
هوش مصنوعی: موهای او مانند ماهی نرم و زیباست و وقتی آن را میبیند، زره احساس شرمندگی میکند و از این تغییر در زیبایی او میشکند.
هوش مصنوعی: با محبت و مهری که در دل توست مانند خطی بر پشتت، میتواند همهچیز را روشن کند.
هوش مصنوعی: اگر انگشتت در مقابل نباشد، نمیتوانی منزلت و مقام ماه را در مقایسه با خانههای دیگر ببینی.
هوش مصنوعی: هر کجا که بروی، شب و روز تو را فرامیخوانند، ای مروارید روشنایی بخش شب.
هوش مصنوعی: برای هر سفر در مسیر معنوی، ویژگیهای جالبی وجود دارد؛ گاهی انسان با افتخار و زیبایی پیش میرود و گاهی باید از لذتها گذشته و به صرفهجویی و تقوی بپردازد.
هوش مصنوعی: این بیت به معنای این است که موجودی در حال گردش و حرکت است که در وجود او، خوشی و سعادت نهفته است. به نوعی، نشان میدهد که این شخص یا چیز به سمت جایی میرود که سرشار از خوبیها و خوشبختیهاست.
هوش مصنوعی: این بیت به این معناست که شخصی به خاطر عشق و احساسات عمیقاش به جایی رسید که دلش پر از عشق و امید بود، و زمانی که به آنجا رفت، با دلی پر از این احساسات بازگشت. به نوعی، سفر او با عشق و شور و شوق همراه بود و این تجربه، دلش را پر کرده بود.
هوش مصنوعی: تو زندهای و اگر کسی بر اثر عشق جان خود را از دست بدهد، میتواند با دل بزرگش به سفر برود.
هوش مصنوعی: وقتی دل پر از عشق و احساس باشد، راهی برای رسیدن به دل دیگران پیدا میشود و این ارتباط به گونهای است که گویی از نزدیکی به آن شخص الهام گرفته میشود.
هوش مصنوعی: اگر دستانت را از سنگ بشکنند، ما آتش را از چندین فرسنگ دور روشن خواهیم کرد.
هوش مصنوعی: اگر بر مردم سنگی بیفکنیم، دل سنگین و سختی را میشکنیم و باعث آتشسوزی در آن میشویم.
هوش مصنوعی: وقتی دندانهای تو از سنگ خرد شدند، دل سنگی من نیز از درد به خون تبدیل شد. تعجبی ندارد که اینگونه شده است.
هوش مصنوعی: به کسی که با تو درگیر است، نابودش کن، زیرا دل او به اندازهای سخت و بیرحم است که مانند سنگ میباشد.
هوش مصنوعی: وقتی که دشمنان بیاهمیت به تو آسیب میزنند، تو هم باید با دل سنگی و محکم به آنها پاسخ بدهی.
هوش مصنوعی: به خاطر شرم او، آسمان یا فلک خود را پنهان کرد؛ گاهی به آسمان رفت و گاهی به زمین نزول کرد.
هوش مصنوعی: محبت تو مانند سنگ مغناطیسی است که هر کسی را به خود جذب میکند، اما حسودان و دلسوزان مانند ابلیس، حسادت و کینهوری در دل دارند.
هوش مصنوعی: اگر کسی با تو مانند سنگ و شیشه رفتار کند، در یک لحظه او را با خشم و کینهات نابود کن.
هوش مصنوعی: حسود مانند سنگی است که بر دل انسانی ش可信خورد، و وقتی آتش به آن سنگ میخورد، زخمهایش را نمایان میسازد.
هوش مصنوعی: وقتی که روحش مانند سنگ ناراحت است، به نظر میرسد که از دل سنگ بیرون آمده و ایمانش نیز مانند سنگ است.
هوش مصنوعی: اگر قرآن را با دل و نیت خالص بخوانی، تاثیر آن بر روح و جانت به اندازهای عمیق خواهد بود که رفتار و افکار تو را تحت تأثیر قرار میدهد و خود را به یک فرد با ثبات و یکرنگ تبدیل خواهی کرد.
هوش مصنوعی: کوههای سنگین که به شکل شاخ در آمدهاند، نشان دهنده این است که زمین پر از سنگلاخ و ناهموار است.
هوش مصنوعی: دل دشمن تو مانند نقشی است بر سنگ که با قرآن هم نرم نمیشود.
هوش مصنوعی: دل سنگی آدمها را نمیتوان با قرآن تغییر داد، اما سنگی که به شکل پرنده ابابیل درآمده، از دل سنگی بهتر است.
هوش مصنوعی: دشمن تو، از سنگ هم توبه میکند، شگفتی ندارد که بر روی سنگ باران ببارد.
هوش مصنوعی: اگر دشمن تو آغاز جنگ را آغاز کرد، تو نیز ای شمع هدایت، سنگی به طرف او پرتاب کن.
هوش مصنوعی: سهیل، فردی مذهبی و جدی را شناخت و به خاطر نعلینهای او، آن شخص را تحسین کرد.
هوش مصنوعی: طناب مانند دلی میچرخد و آب را به سمت وسیلهای که نیاز به آب دارد، هدایت میکند.
هوش مصنوعی: هنگامی که او را دید، هشت بهشت از پشت هفت پرده به سوی او آمدند و هر هفت نفر به استقبالش شتافتند.
هوش مصنوعی: این بیت به زیبایی و جذابیت موی کسی اشاره دارد که آنقدر زیبا و دلفریب است که میتواند باعث احساسی شگرف و تحول در انسانها شود؛ بهطوریکه از زیبایی او، همچون جلوههای حوریان بهشتی، احساسی قوی و عمیق به انسان دست میدهد. در واقع، جمال و زیبایی او به قدری فوقالعاده است که میتواند از زیبایی حوریان نیز فراتر رود.
هوش مصنوعی: در آسمان، صد جان به خدمت آمدهاند، مانند اینکه وقتی گریبان به سر نزدیک میشود، این جانها نیز به خدمت زمین آمدهاند.
هوش مصنوعی: وقتی که جان و دلش در اختیار او قرار گرفت، با کمال افتخار به خدمتش آمد مانند یک تاج و طاقی زیبا.
هوش مصنوعی: آسمان از او خواست که مانند سرمهای برای زیبایی چشم ستارهها باشد و هر شب به آن رنگ و لعابی ببخشد.
هوش مصنوعی: زمانی که گرد و غبار پای او بر زمین نشسته، آسمان به ستارگان جلوهای از پرده آبی را اعطا کرده است.
هوش مصنوعی: درخشش صبحگاهی بهقدری قوی و روشن است که بر جهانی که در آن زندگی میکنیم، تأثیر میگذارد و با این نور تازه و امیدوارکننده، میتوان دمی بیغل و غش در کنار او زندگی کرد.
هوش مصنوعی: او به نور الهی دست یافت و از صداقت و خلوص خود، همه چراغهای آسمان را همچون رقصندهای زیبا برافروخت.
هوش مصنوعی: قلم در حضور او، صفحات زیادی را به تصویر کشید و آیات برجستهای مانند آیه کرسی را بر او خواند.
هوش مصنوعی: در نهایت، وقتی موضوع به مراحل ابتدایی سیر و سلوک رسید، پیامبران از عمق و اصل حقیقت پیشی گرفتند.
هوش مصنوعی: از آنجا مانند خورشید درخشید و سایه هر دو جهان از او ناپدید شد.
هوش مصنوعی: در این دنیا، جهانی پر از امواج و هیاهو را مشاهده میکنم که در آن هم خود جهان و هم نامها و عناوین به نوعی محو و ناپدید شدهاند.
هوش مصنوعی: هرچند جبریل با زیباترین پرهای خود مانند طاوس درخشنده و خوشبو آمده است،
هوش مصنوعی: در این بیت، شخص به نوعی به مقام و منزلت خود اشاره میکند و میگوید که همانند پروانهای است که در برابر شمعی به نام نورالله قرار گرفته است. این اشاره به عشق و ارادت او به نور الهی و حقیقت دارد و نشان میدهد که او آماده است تا به خاطر آن نور، فداکاری کند و به دور آن بچرخد.
هوش مصنوعی: اگر به خوشی باشد یا به سختی، من در وسط آن قرار دارم و حق همیشه پایدار و ابدی است.
هوش مصنوعی: تو مانند طاووس زیبا و با وقاری به نظر میرسی، در حالی که من مانند پروانهای هستم که در پی نور و زیبایی خداوند میچرخم.
هوش مصنوعی: برخلاف پروانهای که به دور شمع میچرخد، تو نپرواز چون او نباش. به جای این که خود را در کنار کسی که مهمان توست نگهداری، رها کن و آزاد باش.
هوش مصنوعی: چه نعمت بزرگی که او وجود دارد، به گونهای که هر دو جهان در برابرش سر تعظیم فرود میآورند.
هوش مصنوعی: چنان که نور او از راهی دور به علم و دانش تابیده و دو جهان را به هم پیوند داده، صدای خوش آن نور همه جا را پر کرده است.
هوش مصنوعی: وقتی او در خدمت و بندگی خداوند قدم نهاد، خداوند به او کمالات و مقامهای بزرگ عطا کرد.
هوش مصنوعی: وقتی به جایی برویم که اصل و ریشهی امور در آنجا قرار دارد، در حقیقت به مرکز و محور جهان رسیدهایم.
هوش مصنوعی: پیامبری از جانب خداوند به او فرارسید و به سخنانی که از وحی الهی در دلش جاری بود، برای او بیان کرد.
هوش مصنوعی: به تماشای نمونهای از بندگی و سلطنت الهی بنگر.
هوش مصنوعی: این بیت میگوید که ایمان یا اعتقاد به خداوند از آنِ اوست و تنها اوست که میتواند آن را به ما بدهد. در عین حال، ما باید در زندگی خود طبق دستورات و فرمانهای او عمل کنیم و به سوی او حرکت کنیم.
هوش مصنوعی: وقتی که روح من آرامش و استقامت پیدا کرد، تو هم باید با جسم خود به اطاعت و فرمانبرداری بپردازی.
هوش مصنوعی: وقتی تو یک طرف کمان را کشیدی، من هم جزئی از آن هستم. من فقط نوعی از تو هستم و از خودم چیزی ندارم.
هوش مصنوعی: اگر هزاران تیر هم باشد، تنها یک زبان باید بگوید، زیرا اگر تو این دو کمان را میشکنی، دیگر نیازی به تیراندازی نیست.
هوش مصنوعی: در اینجا بیان میشود که اتفاقی که در آن از انگشت فردی بر ماه اشاره میشود، دو قوس به وجود آمده است و در نتیجه آن، شب به وضوح نمایان شده است. به نوعی، این تصویر نشاندهندهی تأثیرات کوچک و نمادین بر پدیدههای بزرگتر است.
هوش مصنوعی: پس از اینکه دو قوس به هم پیوستند، یک ماه درخشنده از آن دو قوس نمایان شد.
هوش مصنوعی: اکنون نیز آن دو قوس (قوسین) به یکدیگر پیوستهاند و یکی شدهاند به خاطر وجود تو، ای پادشاه دو جهان.
هوش مصنوعی: این بیت اشاره دارد به اینکه عددی که از ماه به ماه حرکت میکند، در این مسیر گم میشود و در نهایت فقط یک ماه باقی میماند. به نوعی میتوان فهمید که در این جریان، چیزی از دست میرود و فقط بخشی از آن باقی میماند.
هوش مصنوعی: تو آن ماهی که چهرهات برای همه مانند خورشید میدرخشد و ستارهها به خاطر زیباییات به لرزش درمیآیند، همانند جیوه که به حرکت درمیآید.
هوش مصنوعی: نگاهت را از دنیای نرگسها دور کن و این دو کمان را که بر گوش تو آویخته است، بکش.
هوش مصنوعی: عظمت و بلندی دو جهان به خاطر تو است و هدف از ایجاد این جهان وجود توست.
هوش مصنوعی: دو جهان مانند حوری هستند و از اشعار تو عطر خوشی برمیخیزد، دو عالم نورانیاند و از سر تو، مویی چون نور درخشنده است.
هوش مصنوعی: از دو ابروی تو دایرهای از آسمان ایجاد شده و از دو گیسوی تو نور ماه و خورشید تابیده است.
هوش مصنوعی: زیبایی تو، روشنایی دل را به ارمغان میآورد و نورت، بهشت مملو از نیروی زنانه و لذت را رقم میزند.
هوش مصنوعی: وقتی تو آرامش عقل و روح هستی، به حقیقت زیبایی هر دو دنیا را به دست میآوری.
هوش مصنوعی: در چشمان تو مانند یک ستاره در آسمان احساس شگفتی میکنم، بینهایت زیبا و بیزمان.
هوش مصنوعی: اگر میخواهی رشد و بلندی مقام یابی، باید با تواضع و فروتنی رفتار کنی و بالهای خود را در برابر دیگران نرم کنی.
هوش مصنوعی: نگاه کن به چهره این مردم که نماد اصالت و حقیقتاند و فراموش نکن که آنها همانند نور ما میدرخشند.
هوش مصنوعی: در ابتدا گروهی را معرفی کردند که از رازها و اسرار آگاه نیستند و از نه حجره ندا یا صدایی به گوش میرسد.
هوش مصنوعی: سپهری که به اندازهٔ تو معروف و شناخته شده است، اکنون دیگر جایی برای سکوت ندارد و پر از صدا و شلوغی است.
هوش مصنوعی: در نهایت، نور آن وجود مقدس تابید و وجود محمد در آن فروغ محو گردید و در همان زمان، نفسی به عنوان نشانهای از آن نور دمیده شد.
هوش مصنوعی: زمانی در صحبت از امت، او بخشی از جهان را به آنها عطا کرد.
هوش مصنوعی: زمانی که کار قومش به پیش رفت و به هدف خود نزدیک شد، به حق خود و نزدیکی به آن هدف درخواست کرد.
هوش مصنوعی: در آن میان، دو جایگاه مقدس وجود داشت؛ یکی از آنها به پیامبر اسلام، احمد، و دیگری به خداوند، احد، مربوط میشد. بین این دو، یک ارتباط و پیوند عمیق برقرار بود.
هوش مصنوعی: وقتی در مورد حرف "میم" صحبت میکنی، دو نوع از آن وجود دارد. برای هر یک از این میمها، یک عالم یا دنیای متفاوت وجود دارد که به آن وابسته است.
هوش مصنوعی: وقتی این جهان در حالت پنهانی خود قرار گرفت، دوگانگی به وجود آمد و با آشکار شدن حقیقت، وحدت نمایان شد.
هوش مصنوعی: وقتی آن میم (نماد اشاره به پیامبر اسلام) از جلوی چشم برداشت، تنها خداوند باقی ماند و احمد (حضرت محمد) از وجود خود ناپدید شد.
هوش مصنوعی: همانطور که میبینید، آنچه که من میگویم کاملاً واضح و روشن است. اگر واقعاً محبت دارید، حقیقت این است.
هوش مصنوعی: این بیت به این معناست که در مکانهایی که آدمها یا چیزها حضور دارند، احساس و وجود واقعی آنها ممکن است در جای دیگری باشد. به عبارتی، وجود ظاهری آنها ممکن است در یک مکان باشد، اما روح و حقیقت وجودشان در مکانی دیگر است. در اینجا ارتباط بین دو عالم – مادی و معنوی – مورد اشاره قرار گرفته است.
هوش مصنوعی: داستان به پایان رسید و همه چیز به خوبی انجام شد. هدف او یکجا و به سرعت محقق شد.
هوش مصنوعی: او از جسم و جان خود سخن گفت و اعلام کرد که ما پیشگامان آخرین هستیم.
هوش مصنوعی: وقتی که تو با وقار و بزرگواری، دو رشته مو را بر روی سرت ریختی و به زیبایی آن را به نمایش گذاشتی.
هوش مصنوعی: با یک موی حقیقت، او توانست دینی کهن را تغییر دهد و سرنوشت آن را دگرگون کند.
هوش مصنوعی: همه نوشتهها و اثرات عالم از وجود او ناشی میشود، همانطور که تمام درآمدها در دستان اوست و تمامی هزینهها نیز از آن اوست.
هوش مصنوعی: ای که نور پاکت در دو جهان درخشان است، روح من فدای وجود توست.
هوش مصنوعی: آفرین بر تو که بر تخت خود دائماً حلقه ای از درخت در دست داری، و به همین دلیل عرش بزرگ را به دوش میکشی.
هوش مصنوعی: کجا که خورشید روشن است، سایهای وجود ندارد و سایه به ظاهر با خورشید هیچ ارتباطی ندارد.
هوش مصنوعی: در گیسوی معصوم تو، نشانهای از بهشت و ستارهها نهفته است.
هوش مصنوعی: تو در حالتی از حزن عمیق نشستهای که از هر ذره وجودت مانند نور خورشید میدرخشد.
هوش مصنوعی: تنش از سایه به خاطر معنایی جدا بود، زیرا سایهای که همراه او بود، همیشه مورد پرورش و مراقبت خداوند قرار داشت.
هوش مصنوعی: کسی که در روز قیامت محور و رهبر انسانهاست و از او هفت چرخ زندگی به حرکت درمیآید.
هوش مصنوعی: اگر او حتی نیمجو داشته باشد، هفت آسیاب هم برایش سنگین است و دستی که کارش این نیست، آسیاب نمیکند.
هوش مصنوعی: هرگاه که دست به کار نمیزنی، نه حجره و محلی ساخته میشود و نه آسیابی برای چرخش و کار کردن میماند.
هوش مصنوعی: کسی نمیداند چرا او در مقام و موقعیتی که اینچنین بلند و ارجمند است، اینجا در وضعیت پایینتری قرار گرفته است.
هوش مصنوعی: تو ای مشهورترین شهرها، در محاسبه و شمارش چه جایگاهی داری، در حالی که پیامبر امی تو، با کتابی از خداوند در ارتباط است.
هوش مصنوعی: وقتی دل انسان پر از محبت و دلدادگی باشد، دیگر نیازی به نوشتن چیزی ندارد، چون آنچه در دل دارد به روشنی مشخص است.
هوش مصنوعی: او که علم تمامی گذشتگان و آیندهها را در دست داشت، چه نیازی به خواندن داشت وقتی که بینیازی از خواندن را نیز میدانست؟
هوش مصنوعی: وقتی که سرش را بر روی خط گذاشت، آسمان و تخت سلطنت هم به پای او افتاده است. پس از این خط دیگر از هیچ خطی نپرس.
هوش مصنوعی: خدا وقتی در بهشت ببیند که چه چیزی را برای انسانها آماده کرده، چه چیز دیگری میتواند بگوید و این صحبت کردن او به پایان نمیرسد.
هوش مصنوعی: دل او مانند دریایی پر از قرآن و اخبار است، پس در این مقام، شعر چه کارایی خواهد داشت؟
هوش مصنوعی: وقتی که کعبه و بیت المقدس در کنار هم قرار بگیرند، این دو بیت شعر من کافی و ارزشمند است.
هوش مصنوعی: در اوایل صبح، حلالیت و پاکی به خانهای وارد میشود که سزاوار آن است، در حالی که خانهای که شایسته این پاکی نیست، مانند خانهای پر از گناه و ناپاکی است.
هوش مصنوعی: اگر در ابتدا گل سرخ خیسی و تازگی خود را نشان داد، در پایان به شکلی زیبا و درخشان به [زرین] تبدیل میشود.
هوش مصنوعی: تا زمانی که نام او بر زبان مینشیند، اشک شوق از چشمانم جاری میشود و گلاب خوشبو از آن میچکد.
هوش مصنوعی: به خاطر زیبایی و ناز آن گل، برگهایش به صورت نازک و لطیف در آمدهاند، به طوری که اگر این برگها را از هم جدا کنیم، باز هم زیبایی خود را حفظ میکنند.
هوش مصنوعی: هر برگ از عاشق به زیباییهای چهره محبوبش مینگرد و با شور و شوق بسیار، ویژگیهای او را توصیف میکند.
هوش مصنوعی: اگر توضیحات زیادی دربارهی یک موضوع عالی و پرمحتوا داده شود، آن موضوع ممکن است از هم بپاشد و پیچیدگیاش را از دست بدهد.
هوش مصنوعی: پیامبر خدا جبرئیل را میبیند که طشتی را به زمین آورده و این طشت شامل علم و حکمت است. او با شتاب و فوریت، علم را به وجود میآورد و به دلها میریزد.
هوش مصنوعی: وقتی که این طشت هشتوجهی نور میتاباند، از انعکاس آن، این طاس (سکوی گرد) هم پر از نور و روشنی میشود.
هوش مصنوعی: دل او به زیبایی و شکوهی شبیه طشت مزین شده است، همچنان که طاق آبی رنگ به زیبایی و دلنوازی گل او آراسته شده است.
هوش مصنوعی: دل او به قدری پاک و بیریا بود که به راستی بهشت را از احساسات و تفکراتش آباد میکرد.
هوش مصنوعی: خشمت و قهر ناشی از قوانین دین موسی، در برابر لطف و مهر ورزی دین عیسی قرار دارد.
هوش مصنوعی: یکی از مردم به خاطر خشم و نارضایتی، حالتی بد پیدا کرده و ناراحت است، در حالی که دیگری به خاطر محبت و خوبیهای دین، شاد و دلگرم شده است.
هوش مصنوعی: وقتی که خشم و مهربانی در کنار هم به توازن رسیدند، پیامبر ما به عنوان درمانگر روح و دل انسانها شناخته شد.
هوش مصنوعی: او مانند پادشاهی است که جان و روح را در اختیار دارد و ارزش و اهمیت او از هر دو جهان بیشتر است.
هوش مصنوعی: وقتی که او به سن هفده رسید، موهایش سپید شد و اکنون دو دنیا در انتظار او هستند.
هوش مصنوعی: مویهای او به قدری زیبا و دلنواز است که سایهای بر عالم افکنده و باعث شده همه به او توجه کنند و سرها را به احترام او بلند کنند.
هوش مصنوعی: وقتی که موی او به رنگ نقرهای درآمد، تعداد نمازهای واجب برای مردان و زنان به هفده عدد رسید.
هوش مصنوعی: خداوند از ابتدا میدانست که باید چه کارهایی انجام شود و به همین دلیل برای همه احکام و مسائل مهم، در ابتدا وعدههای مشخصی تعیین کرده است.
هوش مصنوعی: ظاهر او و ماه را مردم منطقه همواره میگفتند که همچون سیب است، زیرا زیبایی و جذابیتش غیرقابل وصف است.
هوش مصنوعی: وقتی سیب ماه شکافید، مانند آنکه سخنها از زبان جاری شود و مانند چراغی در دهان روشنایی بخشد.
هوش مصنوعی: زمانی که دیدی که ماه در آسمان به زیبایی میدرخشد، با دقت و هنرمندی، آن را همانند چوبی که در بازی چوگان استفاده میشود، شکل دادهای.
هوش مصنوعی: زمانی که ضربهای به پای اسب زین شده وارد میشود، بدون هیچ تردیدی از مسیر خود منحرف میشود و گوی در این میان به دو نیم تقسیم میشود.
هوش مصنوعی: اکنون به خاطر شوق او، انگشتش گاهی به سمت گوی (توپ) میرود و گاهی به سمت چوبه (چوگان)، مانند ماهی که در آسمان در حال حرکت است.
هوش مصنوعی: زمانی که چهرهاش مانند خورشید درخشید، سایهی گردونهی آسمان را نیز از هم درید.
هوش مصنوعی: از عظمت و جلال اوست که آن ماهی را به وجود آورده که خود مانند خورشید، درخشش و زیبایی را به اندازه صد ماهی دیگر دارد.
هوش مصنوعی: از آن ماه، تکهای از آسمان خلق شد که او، آن ماه، روشناییبخش هر دو جهان گردید.
هوش مصنوعی: بسیار خوشا به حال آن چراغی که با تابش خود، نور و روشنایی ماه را در آسمان خاموش میکند.
هوش مصنوعی: عجب چشمی و روشنی از چرخ چهارم، عجب نوری از دو چشم هفت طارم!
هوش مصنوعی: بسیار جای تو بر بلندای آسمانها شایسته است، و پای تو بر بالای عرش (فرش) بسیار با اعتبار و ارجمند است.
هوش مصنوعی: اگر زیبایی و جاذبهات مانند نعمتهای الهی باشد، بر شُکوه و مقام تو افزوده خواهد شد و مانند سلیمان، در زندگیات عظمت و قدرت بهدست خواهی آورد.
هوش مصنوعی: من به یقین از سلیمان هم بیشتر، خدمتی کردهام که پای ملخ را به تو آوردهام.
هوش مصنوعی: از من بپذیر که این داستان را اهل بصیرت از تو نقل کردهاند.
هوش مصنوعی: پیامبری که با عظمت و بزرگی خاصی شناخته میشود، نشانهای خاص بر پشت خود دارد که به شکل دایرهای است و نمایانگر مقام و مرتبهاش میباشد.
هوش مصنوعی: بسیاری از زیباییها و نورها به دلیل این است که در عمق حقیقت آسمان قرار دارد.
هوش مصنوعی: از عشق تو، مانند نشان و برچسبی، به پشت خود، ای فرزانه، صد حمایت و پشتیبانی دارم که مرا به جلو میرانند.
هوش مصنوعی: من امیدوارم که از محبت پیامبری به من نظر کنید و با مهری انسانی، کارم را سامان دهید.
هوش مصنوعی: به خاطر تو، خود را به سختی و محدودیت انداختهام، زیرا نام تو نگهبان جان خستهام است.
هوش مصنوعی: اگر من ذرهای از امید دارم، دلیل آن این است که مانند تو، خورشیدی در پس پرده وجود دارد.
هوش مصنوعی: ای پشتیبان و پناه من، مرا سبکتر کن، زیرا بار سنگین گناههایم از صد راه به دوش من سنگینی میکند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال ۲ حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
reply flag link
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.