فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۶۰ - نامه نوشتن ویس به رامین و دیدار خواستن
چو بودی من به مغزت بر، گذشتی
تنت گر مرده بودی زنده گشتی
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۶۷ - نامهٔ هفتم اندر گریستن به جدایى و نالیدن به تنهایى
که من صبرم یکی شاخ بهشتی
مرا بردی و در دوزخ بکشتی
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۷۱ - تمام شدن ده نامه و فرستادن ویس آذین را به رامین
بیابان را چو نامه درنوشتی
چو پرنده به گردون بر، گذشتی
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۷۶ - پاسخ نامهء ویس از رامین
نگارا گرچه از تو دور گشتم
دلم را به نوا، زی تو بهشتم
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۸۱ - آمدن ویس دگر بار بر روزن و سخن گفتنش با رخش رامین
همانم من که تو نامه نوشتی
به نامه نام من بردی به زشتی
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۸۳ - پاسخ دادن ویس رامین را
نه بس بود آنکه چون نامه نبشتی
سخن با خون من در هم سرشتی
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۸۵ - پاسخ دادن ویس رامین را
چرا آن بیهده نامه نبشتی
چرا گفتی مرا در نامه زشتی
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۹۰ - پاسخ دادن رامین ویس را
چه باشد گر تو از من سیر گشتی
همان کین مرا در دل بکشتی
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۹۵ - فرستادن ویس دایه را در پى رامین و خود رفتن در عقب
نه بس بود آنکه از پیمان بگشتی
برفتی با دگر کس مهر کشتی
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۹۵ - فرستادن ویس دایه را در پى رامین و خود رفتن در عقب
گر از مهر و وفایم سیر گشتی
بساط دوستی را درنوشتی
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۱۰۴ - نامه نوشتن ویس به پیش رامین
که چون کرگس به کوهان برگذشتی
بیابان را چو نامه درنوشتی
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۱۱۱ - وفات کردن ویس
چرا از عهد خود کرده بگشتی
وفا را با جفا در هم سرشتی
سنایی » دیوان اشعار » قصاید و قطعات » شمارهٔ ۱۷۷
کسی را کو نسب پاکیزه باشد
به فعل اندر نیاید زو درشتی
کسی را کو به اصل اندر خلل هست
نیاید زو به جز کژی و زشتی
مراد از مردمی آزادمردیست
[...]
نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۵۰ - (سی لحن باربد)
چو بر دستان سروستان گذشتی
صبا سالی به سروستان نگشتی
نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۴ - آمرزش خواستن
خدایا چون گِلِ ما را سرشتی
وثیقتنامهای بر ما نوشتی
نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۱۰ - در مدح شاه مظفرالدین قزل ارسلان
مطیعش را ز مِی پُر باد کشتی
چو یاغی گشت بادش تیز دشتی
نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۲۲ - نمودن شاپور صورت خسرو را بار سوم
نسیمی خوشتر از باد بهشتی
زمین را در به دریا گِل به کشتی
نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۵۱ - شفاعت کردن خسرو پیش مریم از شیرین
چو برگفتی ز شیرین سرگذشتی
دهان مریم از غم تلخ گشتی
نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۵۲ - فرستادن خسرو شاپور را به طلب شیرین
در این دریا کهام آتش گشت کَشتی
مرا هم دوزخی خوان، هم بهشتی
نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۶۰ - آگاهی خسرو از رفتن شیرین نزد فرهاد و کشتن فرهاد به مکر
چو دارد خوی تو مردمسرشتی
هم این جا و هم آن جا در بهشتی