فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۴۴ - آمدن رامین به دز اشکفت دیوان پیش ویس
چه پر از شیر نر بیند نیستان
چه پر طاووس نر بیند گلستان
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۴۵ - آمدن شاه موبد از روم و رفتن به دز اشکفت دیوان نزد ویس
چو دیوانه دوید اندر شبستان
زنان دو دست سیمین بر گلستان
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۴۵ - آمدن شاه موبد از روم و رفتن به دز اشکفت دیوان نزد ویس
چو آمد شاه موبد در شبستان
بدیدش کنده روی چون گلستان
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۴۶ - مویه کردن شهرو پیش موبد
مرا تا ویس باشد در شبستان
نبینم زو مگر نیرنگ و دستان
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۴۷ - سپردن موبد ویس را به دایه و آمدن رامین در باغ
چو دیوانه دوان گرد شبستان
ز نرگس آب ریزان بر گلستان
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۴۷ - سپردن موبد ویس را به دایه و آمدن رامین در باغ
مه از کوه آمد و ویس از شبستان
بهاری باد مشکین از گلستان
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۴۸ - آگاهى یافتن موبد از رامین و رفتن او در باغ
گرفتش دست و برد اندر شبستان
شبستان گشت از رویش گلستان
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۴۸ - آگاهى یافتن موبد از رامین و رفتن او در باغ
گهم در دز کنی گه در شبستان
گهم تندی نمایی گاه دستان
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۴۸ - آگاهى یافتن موبد از رامین و رفتن او در باغ
مرا برداشت از کاخ شبستان
بخوابانید در باغ و گلستان
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۴۹ - بزم ساختن موبد در باغ و سرود گفتن رامشگر گوسان
بیابان از خوشی همچون گلستان
گلستان از صنم همچون بتستان
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۵۴ - رفتن رامین به گوراب و دیدن گل و عاشق شدن بر وى
گهی شیران گرفتند از نیستان
کهی جام نبید اندر گلستان
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۵۵ - عروسى کردن رامین با گل
به شادی باش با وی کاین گلستان
نه تابستان بریزد نه زمستان
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۷۳ - سیر شدن رامین از گل و یاد کردن عهد ویس
به چشمت چه سراب و چه گلستان
به پیشت چه بهار و چه زمستان
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۷۶ - پاسخ نامهء ویس از رامین
خور ایوان و مهتاب شبستان
ستاره طارم و شاخ گلستان
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۸۰ - پاسخ دادن ویس رامین را
همی ترسم که آید در شبستان
گلش را رفته بیند از گلستان
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۸۰ - پاسخ دادن ویس رامین را
همه شب ویس گریان در شبستان
به ناخن پاک بشخوده گلستان
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۸۰ - پاسخ دادن ویس رامین را
چه بی شرمم چه با نیرنگ و دستان
که آسوده نشستم در شبستان
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۸۶ - پاسخ دادن رامین ویس را
الا ای سهمگین باد زمستان
بیاور برف و جانم زود بستان
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۱۰۰ - پشیمان شدن رامین از رفتن ویس و از پس ویس شدن
ز روی و موی ایشان در شبستان
نگارستان بُد و خرم گلستان
فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۱۰۸ - آگاه شدن موبد از گنج بردن رامین با ویس
ز خیمه گشت صحرا چون کهستان
کهستان از خوشی همچون گلستان