نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۴۳ - جنگ خسرو با بهرام و گریختن بهرام
همه لقمه شکر نتوان فرو برد
گَهی صافی توان خوردن گَهی درد
نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۴۴ - بر تخت نشستن خسرو به مدائن برای بار دوم
دهن پر خنده خوش چون توان کرد
درو یا خنده گنجد یا دم سرد
نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۴۴ - بر تخت نشستن خسرو به مدائن برای بار دوم
غم یک تن مرا خود ناتوان کرد
غم چندین کس آخر چون توان خورد
نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۴۶ - وصیت کردن مهینبانو شیرین را
به اول عهد زنبور انگبین کرد
به آخر عهد باز آن انگبین خورد
نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۴۶ - وصیت کردن مهینبانو شیرین را
در این سیلاب غم کز ما پدر برد
پسر چون زنده مانَد چون پدر مرد؟
نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۴۷ - نشستن شیرین به پادشاهی بر جای مهینبانو
در آن یک سال کاو فرماندهی کرد
نه مرغی بلکه موری را نیازرد
نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۴۷ - نشستن شیرین به پادشاهی بر جای مهینبانو
و زان خوبان چو در ره پای بفشرد
کنیزی چند را با خویشتن برد
نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۴۸ - آگهی خسرو از مرگ بهرام چوبین
نشاید دید خصم خویش را خرد
که نرد از خامدستان کم توان برد
نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۴۸ - آگهی خسرو از مرگ بهرام چوبین
ستیزه با بزرگان بِهْ توان برد
که از همدستیِ خُردان شوی خُرد
نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۵۲ - فرستادن خسرو شاپور را به طلب شیرین
نه هر آبی که پیش آید توان خوَرد
نه هرچه از دست برخیزد توان کرد
نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۵۲ - فرستادن خسرو شاپور را به طلب شیرین
به پیری مِی خورم؟ بادم قدح خرد
که هنگام رحیل آخور زند کرد
نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۵۴ - زاری کردن فرهاد از عشق شیرین
نمودی روز و شب چون چرخ نآورد
نخوردی و نیآشامیدی از درد
نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۵۷ - مناظرهٔ خسرو با فرهاد
بگفتا رو صبوری کن در این درد
بگفت از جان صبوری چون توان کرد؟
نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۵۷ - مناظرهٔ خسرو با فرهاد
وز آن دنبه که آمد پیهپرورد
چه کرد آن پیرزن با آن جوانمرد
نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۵۸ - کوه کندن فرهاد و زاری او
اگر بیدارم انده بایدم خوَرد
و گر در خوابم افزون باشدم درد
نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۵۸ - کوه کندن فرهاد و زاری او
ز من خاکستری مانده در این درد
به خاکستر توان آتش نهان کرد
نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۵۹ - رفتن شیرین به کوه بیستون و مردن اسب وی
ز یار سنگدل خرسنگ میخورد
ولیکن عربده با سنگ میکرد
نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۵۹ - رفتن شیرین به کوه بیستون و مردن اسب وی
ستد شیر از کف شیرین جوانمرد
به شیرینی چه گویم چون شکر خورد
نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۵۹ - رفتن شیرین به کوه بیستون و مردن اسب وی
به قصرش برد از آنسان نازپرورد
که مویی بر تن شیرین نیازرد
نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۶۰ - آگاهی خسرو از رفتن شیرین نزد فرهاد و کشتن فرهاد به مکر
سوی فرهاد رفت آن سنگدلمرد
زبان بگشاد و خود را تنگدل کرد