نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۸۲ - سرود گفتن نکیسا از زبان شیرین
وگرنه من کیم کز حصن فولاد
چراغی را برون آرم بدین باد
نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۸۶ - سرود گفتن نیکسا از زبان شیرین
گلی کو را نبوید آدمی زاد
چو هنگام خزان آید برد باد
نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۸۷ - سرود گفتن باربد از زبان خسرو
چنان فریاد کرد آن سرو آزاد
کزان فریاد شاه آمد به فریاد
نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۸۹ - آوردن خسرو شیرین را از قصر به مدائن
چو مهدش را به مجلس خاصگی داد
درون پرده خاصش فرستاد
نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۹۰ - زفاف خسرو و شیرین
بسا مستا که قفل خویش بگشاد
به هشیاری ز دزدان کرد فریاد
نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۹۰ - زفاف خسرو و شیرین
چو آمد وقت آن کاسوده و شاد
شود سوی عروس خویش داماد
نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۹۱ - اندرز شیرین خسرو را در داد و دانش
جهان را کردهای از نعمت آباد
خرابش چون توان کردن به بیداد
نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۹۱ - اندرز شیرین خسرو را در داد و دانش
ندارد سودت آنگه بانگ و فریاد
که نفرین داده باشد ملک بر باد
نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۱۰۰ - در یاد کردن دوره زندگی پس از مرگ
چو روزی بگذری زین محنتآباد
از آن ترسم کز این هم ناوری یاد
نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۱۰۸ - در نبوت پیغمبر اکرم
چو شیرین دید کان دیرینه استاد
درِ گنج سخن بر شاه بگشاد
نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۱۰۹ - گفتن چهل قصه از کلیله و دمنه با چهل نکته
پشیمان شد ز بدعتهای بیداد
سرای عدل را نو کرد بنیاد
نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۱۱۱ - صفت شیرویه و انجام کار خسرو
بسا زاده که کشت آن را کزو زاد
بس آهن کاو کند بر سنگ بیداد
نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۱۱۱ - صفت شیرویه و انجام کار خسرو
دل خسرو به شیرین آن چنان شاد
که با صد بند گفتا هستم آزاد
نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۱۱۱ - صفت شیرویه و انجام کار خسرو
شب آمد همچنان آن سرو آزاد
سخن میگفت و شه را دل همی داد
نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۱۱۳ - جان دادن شیرین در دخمه خسرو
غباری بر دمید از راه بیداد
شبیخون کرد بر نسرین و شمشاد
نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۱۱۵ - در نصیحت فرزند خود محمد گوید
منت پروردم و روزی خدا داد
نه بر تو نام من نام خدا باد
نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۱۲۰ - طلب کردن طغرل شاه حکیم نظامی را
به یوسف صورتی گرگی همی زاد
به لوزینه درون الماس میداد
نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۱۲۱ - تأسف بر مرگ شمسالدین محمد جهان پهلوان
ابوبکر محمد کز سر داد
ابوبکر و محمد را کند شاد