گنجور

صامت بروجردی » کتاب الروایات و المصائب » شمارهٔ ۷ - آمدن بشیر از جانب یوسف به خدمت یعقوب

 

روایتی شده از راویان بسی مطلوب

برای علت دوری یوسف از یعقوب

که چون ز مصلحت کردکار بی‌همتا

نمود مادر یوسف وداع دار فنا

از این مقدمه یعقوب شد بسی دلگیر

[...]

صامت بروجردی
 

صامت بروجردی » کتاب الروایات و المصائب » شمارهٔ ۸ - شکوه و زینب (ع) سر قبر مادر

 

روایت است که چون عترت رسول‌الله

سوی مدینه رسیدند با خروش ز راه

خمیده زینب بی‌غمگسار گشت روان

میان روضه مادر به ناله و افغان

سلام کرد به حسرت فکند سر در پیش

[...]

صامت بروجردی
 

صامت بروجردی » کتاب الروایات و المصائب » شمارهٔ ۱۳ - در وفات حضرت یوسف(ع)

 

چنین ز بغض کتب شد روایتی تحقیق

که کرد عارضه رو به یوسف صدیق

ضعیف گشت و نحیف از قضای ربانی

هلال سان رخ چون به در ماه کنعانی

بسر رسید ز دیوان عمر او مدت

[...]

صامت بروجردی
 

صامت بروجردی » کتاب الروایات و المصائب » شمارهٔ ۱۴ - در بیان قیامت و گریز به مصیبت

 

چنین شده است خبر مستفاد از اخبار

که روز حشر چو از امر قادر قهار

ز جن و انس و سباع و هوام و وحش و طیور

پی محاسبه گردند یک به یک محشور

ز جوشن و غلغله و اضطراب اهل حساب

[...]

صامت بروجردی
 

صامت بروجردی » کتاب الروایات و المصائب » شمارهٔ ۱۶ - روایت معراج

 

روایتست که ختم رسل شب معراج

چو از تقریب ایزد نهاد بر سر تاج

به بحر وحدت یکتا چنان شد احمد غرق

که غیر میم احد را نماند ز احمد فرق

پس از افاضه فیض حضور و قرب وصول

[...]

صامت بروجردی
 

صامت بروجردی » کتاب الروایات و المصائب » شمارهٔ ۱۸ - نامه نوشتن فاطمه صغرا به پدر

 

روایت است که چون از وطن نمود سفر

به سوی کرببلا آن امام تشنه جگر

علیله دخترکی در مدینه فاطمه نام

به جای ماند از آن شهریار عرش مقام

همیشه با تن تبدار و اشک و ناله و آه

[...]

صامت بروجردی
 

صامت بروجردی » کتاب الروایات و المصائب » شمارهٔ ۱۹ - نازل شدن ملک حضور فخر کائنات

 

روایتست که روزی خلاصه کونین

جناب احمد محمود سیدالثقلین(ص)

به حجره بود بر ام‌سلمه‌اش منزل

که از فلک ملکی شد به حضرتش نازل

پس از سلام و درود و تحیت بی‌حد

[...]

صامت بروجردی
 

صامت بروجردی » کتاب الروایات و المصائب » شمارهٔ ۲۰ - در وضوء گرفتن فخر امم(ص)

 

روایتی به نظر آمد از حیات قلوب

که هست راوی این قول ابن شهر آشوب

که شد به یادیه روزی رسول فخر انام

به سایه شجری لحظه‌ای گرفت آرام

ز بعد سنت قیلو برای او و فراغت خواب

[...]

صامت بروجردی
 

صامت بروجردی » کتاب الروایات و المصائب » شمارهٔ ۲۱ - در بیان رحلت پیغمبر رحمت(ص)

 

روایت است که چون از جهان حبیب خدا

مسافر سفر قرب لیله الاسری

رسید وقت که قلب زمانه بگذارد

از این سراچه اندوه و غم برون تازد

به بستر مرض افتاده بود با تب و تاب

[...]

صامت بروجردی
 

صامت بروجردی » کتاب الروایات و المصائب » شمارهٔ ۲۲ - در بیان روایت ام حبیبه

 

روایت است چنین از شفیعه دو سرا

جناب فاطمه ام‌الائمه النجبا

که داشت خامه در سرای عز و شرف

به بحر پرورشش داد جا چو در و صدف

ز هر صفت که کنی وصف او به حسن تمام

[...]

صامت بروجردی
 

صامت بروجردی » کتاب الروایات و المصائب » شمارهٔ ۲۳ - در بیان اسیری ابی‌العاص در مکه

 

روایت‌ست که ختم رسل رسول عرب

به مکه دخترکی داشت نام او زینب

به خواستگاری زینب خدیجه بود رسول

نمود بهر ابی‌العاص خطبه نزد رسول

به عرش سود ابی‌العاص را سر امید

[...]

صامت بروجردی
 

صامت بروجردی » کتاب الروایات و المصائب » شمارهٔ ۲۴ - مغلوب شدن خالد بن ولید

 

روایتست که بوبکر دون چو از دغلی

نمود غصب خلافت پس از نبی ز علی

برای تقویت کار آن پلید شریر

نمود زاده خطاب این چنین تقریر

که تا علی به جهان زنده است نزد عوام

[...]

صامت بروجردی
 

صامت بروجردی » کتاب الروایات و المصائب » شمارهٔ ۳۴ - رحلت فاطمه زهرا (س)

 

روایتست که از فرقت رسول انام

به چشم فاطمه چون روز تیره شد چون شام

بدان مخدره دوران گرفت چندان تنک

که کوفت شیشه صبر و قرار وی بر سنگ

ز دردهای دل و غصه‌های پی در پی

[...]

صامت بروجردی
 

صامت بروجردی » کتاب المراثی و المصائب » شمارهٔ ۱ - کتاب المراثی(والمصائب)

 

چرا لباس عزا دوستان ببر نکنید؟

ز ناله عالم ایجاد را خبر نکنید؟

چرا دو دست برای حسین بسر نزنید؟

ز گریه رخنه به بنیاد خشک و تر نکنید؟

بود بهای جنان روز حشر گوهر اشک

[...]

صامت بروجردی
 

صامت بروجردی » کتاب المراثی و المصائب » شمارهٔ ۴ - در بی‌وفایی دنیار گریز به مصیبت

 

د تو این تن خاکی برهگذار گذار

از این عجوزه شوهر کش الفرار فرار

هزار چون من و تو این ستمگر بی‌باک

نموده است به شمشیر جان شکار شکار

کناره جوی شو از آفت سپهر ز مهر

[...]

صامت بروجردی
 

صامت بروجردی » کتاب المراثی و المصائب » شمارهٔ ۷ - زبان حال حضرت سکینه

 

دریغ و درد که نگذاشتند جان پدر

تن مبارکت از آفتاب برادرم

نداد شمر امان کز رخت نگاهی سیر

برای توشه شام خراب برادرم

اگر به خواب رود بی‌تو دیده‌ام امشب

[...]

صامت بروجردی
 

صامت بروجردی » کتاب المراثی و المصائب » شمارهٔ ۲۵ - وداع سکینه خاتون با امام

 

برای رفتن شام و وداع شاه شهیدان

ز جمله اسرا نوبت سکینه رسید

ز پشت ناقه عریان فتاد روی زمین

نهاد لب به گلوی بریده شه دین

به گریه گفت که ای جان فدای پیکر تو

[...]

صامت بروجردی
 

صامت بروجردی » کتاب المراثی و المصائب » شمارهٔ ۳۶ - مصیبت علی اکبر(ع)

 

در آن زمان که علی اکبر جوان ز پدر

به کربلا طلب جنگ را اشقیا می‌کرد

نظر به عارض وی می‌نمود شاه شهید

به عرش قاصد آه از جگر رها می‌کرد

نگه به قامت وی می‌فکند و تیر غمش

[...]

صامت بروجردی
 

صامت بروجردی » کتاب المراثی و المصائب » شمارهٔ ۳۸ - مرثیه

 

صبا به باغ جنان رو تو آه و زاری کن

ز دیده بهر پیمبر سرشک جاری کن

بگو حسین تو تنها و بی‌مدد کار است

بیا به کوفه از آن شهریار یاری کن

ز تشنگی جگر عترت تو گشته کباب

[...]

صامت بروجردی
 

صامت بروجردی » کتاب المراثی و المصائب » شمارهٔ ۴۷ - و برای او همچنین

 

شنیده‌ای که حسین جا به کربلایی داشت

ندیده‌ای که چه رنج و چه ابتلایی داشت

شنیده‌ای که لبش تر نشد ز آب فرات

ندیده‌ای که چه آه شرر فزائی داشت

شنیده‌ای که گلستان دین خزان گردید

[...]

صامت بروجردی
 
 
۱
۲
۳
۴