صبا به باغ جنان رو تو آه و زاری کن
ز دیده بهر پیمبر سرشک جاری کن
بگو حسین تو تنها و بیمدد کار است
بیا به کوفه از آن شهریار یاری کن
ز تشنگی جگر عترت تو گشته کباب
بیا به گلشن خود فکر آبیاری کن
ز بهر آب حسین از سکینه گشته خجل
ز نور دیده خود رفع شرمساری کمن
حواله گشته به زینب رکاب داری شاه
نظر به حال حسین موسم سواری کن
شده چو خانه زنبور جسم شاه شهید
بیا و چاره این زخمهای کاری کن
حسین تو ز قفا داد سر به راه خدا
نظر به شوق وی از بهر جان نثاری کن
یتیم پروری آخر ثواب میباشد
بیا سکینه خود را نگاهداری کن
برای بخشش عصیان خویشتن (صامت)
به ماتم شه لب تشنه اشگباری کن
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به درخواست و نالهای از صبا اشاره دارد که از خداوند میخواهد تا به امام حسین(ع) کمک کند. شاعر از زبان صبا میگوید که حسین(ع) تنها و دردمند است و نیاز به یاری و آب دارد. او به تشنگی عترت حسین(ع) اشاره میکند و از سکینه (دختر حسین) میخواهد که خجالت خود را کنار بگذارد و به پدرش کمک کند. در ادامه، اشاره به زخمهای حسین(ع) و حال او در میدان جنگ و همچنین یتیمپروری به عنوان عمل نیکو وجود دارد. شاعر از ملت اسلامی میخواهد که در این مصیبت بزرگ، به یاد حسین(ع) اشک بریزند و عزاداری کنند.
هوش مصنوعی: ای نسیم صبح، به بهشت برو و برای پیامبر با دلbroken و درد، از چشمانت اشک بریز.
هوش مصنوعی: بیا حسین، تو که در تنهایی و بیکمک هستی، ما به یاریات نیاز داریم. به کوفه بیایید تا از آن پادشاه حمایت کنیم.
هوش مصنوعی: از شدت تشنگی، دل و جان اهل بیت تو به آتش درآمده است. بیا و به باغ خود فکر کن و به آن آب بده تا جان دوباره بگیرد.
هوش مصنوعی: به خاطر آب حسین، سکینه دچار شرمندگی شده و از نور چشمانش، ننگ خود را برطرف میکند.
هوش مصنوعی: زینب به عنوان نگهبان و حافظ یاد حسین مشخص شده و به او توصیه میشود که در این زمان که مناسب سوارکاری است، به حال حسین توجه کند.
هوش مصنوعی: بدن شاه شهید مانند خانهای پر از زنبور شده است. بیا و به این زخمهای عمیق رسیدگی کن و راه حلی برایشان بیاب.
هوش مصنوعی: حسین، تو به عشق خدا در دل خود نیکویی و فداکاری را در نظر داشته باش و از جانت برای حفظ این عشق بگذر.
هوش مصنوعی: پرورش یتیمان در نهایت پاداش بزرگی دارد، پس بهتر است از سکینه خود مراقبت کنی.
هوش مصنوعی: برای رهایی از گناهانی که مرتکب شدهای، برای زجر و درد دل از دست رفتهات، به یاد آنکه عاشقش بودی، اشک بریز.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
فرو شکن تو مرا پشت و زلف بر مشکن
بزن تیغ دلم را ، بتیغ غمزه مزن
چو جهد سلسله کردی ز بهر بستن من
روا بود ، بزنخ بر مرا تو چاه مکن
بس آنکه روز رخ تو سیاه کردم روز
[...]
خدای داند بهتر که چیست در دل من
ز بس جفای توای بیوفای عهدشکن
چو مهربانان در پیش من نهادی دل
نبرد و برد دلم جز به مهربانی ظن
همی ندانست این دل که دل سپردن تو
[...]
ز تاب عنبر با تاب بر سهیل یمن
هزار حلقه شکست آن نگار عهدشکن
چه حلقه ای ؟ که معلق نهاد دام بلا
چه عنبری ؟ که معنبر نمود اصل فتن
گهی ز نافۀ مشکست ماه را زنجیر
[...]
هوا همی بنکارد بحله روی چمن
صبا همی بطرازد بدر شاخ سمن
سمن شکفته فراز چمن چو روی صنم
بنفشه خفته بزیر سمن چو پشت شمن
زمین بخندد هر ساعتی چو چهره دوست
[...]
چرا نگرید چشم و چرا ننالد تن
کزین برفت نشاط و از آن برفت وسن
چنان بگریم کم دشمنان ببخشایند
چو یادم آید از دوستان و اهل وطن
سحر شوم ز غم و پیرهن همی بدرم
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.