گنجور

امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۳۱

 

مرا به عشق دل خویش نیز محرم نیست

که می زند دم بیگانگی و همدم نیست

تو رخ نمودی و عشاق را وجود نماند

که پیش چشمه خورشید روز شبنم نیست

به زلف تو همه دلهای سرد راست گذر

[...]

امیرخسرو دهلوی
 

سلمان ساوجی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۹۱

 

اگر غمی است مرا بر دل، از غمش غم نیست

مباد شاد، بدین غم، دلی که خرم نیست

همه جهان، به غمش خرمند و مسکین ما

کزان صنم به غمی، قانعیم و آن هم نیست

حسد برم که چرا دیگری خورد غم تو

[...]

سلمان ساوجی
 

جهان ملک خاتون » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۰۳

 

نگار من به سر عهد خویش محکم نیست

مرا به غیر غم دوست هیچ همدم نیست

پیام من که رساند به یار مهرگسل

که در جهان بجز از باد صبح محرم نیست

بگو به یار که از غم به لب رسیدم جان

[...]

جهان ملک خاتون
 

جهان ملک خاتون » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۰۶

 

مرا به غیر صبا پیش دوست محرم نیست

مرا انیس و دلارام و یار جز غم نیست

ببین چگونه بود حال آن دل مسکین

که جز غمش به جهان در غم تو همدم نیست

صبا تو حال من خسته نیک می دانی

[...]

جهان ملک خاتون
 

جهان ملک خاتون » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۱۰

 

دلی کجاست که آن دل سرشته با غم نیست

چون زلفِ خوب رخان بام و شام درهم نیست

جهان بخست دلم را به تیغ کین و ستم

که در جهانش بجز وصل دوست مرهم نیست

به پرسشی و سلامی ز دوست خرسندم

[...]

جهان ملک خاتون
 

خیالی بخارایی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۹

 

به اهل درد غمت هرچه می کند غم نیست

چرا که هیچ دلی بی غم تو خرّم نیست

از آن به کعبهٔ وصل تو ره ندارد جان

که غیر در حرم خاص دوست محرم نیست

اساس عهد و وفا با تو محکم است مرا

[...]

خیالی بخارایی
 

اهلی شیرازی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۱۸

 

بمردمی چو سگ یار کس بعالم نیست

کسی که نیست سگ کوی یار آدم نیست

گداختم ز تماشای روی او چکنم

نظاره رخ خورشید کار شبنم نیست

دوای زخم دلم جز لبش که میداند

[...]

اهلی شیرازی
 

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۸۰۲

 

ز تنگدستی شکر، نی مرا غم نیست

که ناله های گلوسوز از شکر کم نیست

به مجلسی که در او داروگیر منعی است

اگر بهشت بود، دلنشین آدم نیست

ز چشم شور تماشاییان هراسانم

[...]

صائب تبریزی
 

صامت بروجردی » کتاب الروایات و المصائب » شمارهٔ ۴ - سئوال اعرابی از اسخیای مدینه

 

به گریه گفت که شاها به خاطرم غم نیست

فدای جودو سخایت عطای تو کم نیست

صامت بروجردی
 

حاجب شیرازی » گزیدهٔ اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۵۳

 

هر آنکه واقف دم نیست بی شک آدم نیست

نه آدم است هر آنکس که واقف دم نیست

ز جسم رایحه روح می کن استشمام

چه حاصل است ز روحی که او مجسم نیست

بروب خانه دل پاک از محبت غیر

[...]

حاجب شیرازی
 

صغیر اصفهانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۳۸

 

مدام غیر غمم کس انیس و همدم نیست

بروزگار کسی باوفاتر از غم نیست

چگونه جام نگیرم که غیر صحبت جام

هر آنچه می‌نگرم یادگاری از جم نیست

ببین به حرمت عاشق که میشود محرم

[...]

صغیر اصفهانی