گنجور

سوزنی سمرقندی » دیوان اشعار » هزلیات » قصاید » شمارهٔ ۱ - در هجاء خمخانه و مدح عمیدالدین

 

خط امان من است این قصیده غرا

که بیش از این نکنم کار و باردم خر را

سوار رخشم و اسفندیار روئین خصم

چرا که با خر گرگین همی روم بچرا

مگر جوان شدم از سر که خوی خر . . . ئی

[...]

سوزنی سمرقندی
 

سوزنی سمرقندی » دیوان اشعار » هزلیات » قصاید » شمارهٔ ۲ - در هجاء ملیح و مدح سیف الدین بن شمس الدین

 

ملیح مغ بچه را در طعام خوان هجا

سزد که ملح زیارت کنم که هست سزا

ملیح تر شود آن زن فروش وگر نشود

همین که هست بس است آن گدا ابن گدا

دهد ملیح ز منکوحه ملیحه خویش

[...]

سوزنی سمرقندی
 

سوزنی سمرقندی » دیوان اشعار » هزلیات » قصاید » شمارهٔ ۱۰ - در مدح رکن الدین محمود و مطایبه

 

امیر عالم سالار رکن دین محمود

که از سعادت چرخ است بخت تو مسعود

چو من زنام و زبخت تو یاد گیرم و فال

چو بخت و نام تو مسعود گردم و محمود

سخا وجود همه عالم ار شود معدوم

[...]

سوزنی سمرقندی
 

سوزنی سمرقندی » دیوان اشعار » هزلیات » قصاید » شمارهٔ ۱۱ - در هجاء حکیم نوزده

 

حکیم نوزده چون بیست و هفتگان بیند

همان زمان دو سی اندر نود زمان بیند

بدان زمان نشود دلشکسته از پی آن

که سود خویش سراسر در آن زیان بیند

حکیم نوزده در آب و آینه نگرد

[...]

سوزنی سمرقندی
 

سوزنی سمرقندی » دیوان اشعار » هزلیات » قصاید » شمارهٔ ۱۷ - در هجو ملیح

 

ملیح را ببخارا از این خبر نبود

که در سر پل نی زو ملیحتر نبود

غنیمت است دم آنرا که روی او بیند

که طعن و ضرب و ده و گیر و کر و فر نبود

حلاوتست بلفظ ملیح در شکر

[...]

سوزنی سمرقندی
 

سوزنی سمرقندی » دیوان اشعار » هزلیات » قصاید » شمارهٔ ۳۲ - در هجاء احمد شباک

 

بجان پاک تو ای خواجه احمد شباک

که همچو جان توام بانو پاک از دل پاک

سر من آنجا باشد که خاک پای تو است

وگرچه سر ز شرف برگذارم از افلاک

بچشم من تو چنانی که توتیا شمرند

[...]

سوزنی سمرقندی
 

سوزنی سمرقندی » دیوان اشعار » هزلیات » قصاید » شمارهٔ ۳۴ - در هجاء نظامی

 

نظامی ارچه نمرد است مرده انگارم

به نظم مرثیتش حق طبع بگذارم

چه گر نمیرد و آنگاه مرثیت گویم

چو نشنود که چه گویم چه سود گفتارم

لطیف مرثیتی پیش او فرو گویم

[...]

سوزنی سمرقندی
 

سوزنی سمرقندی » دیوان اشعار » هزلیات » قصاید » شمارهٔ ۳۹

 

حسین غاتفری رخت برد سوی جحیم

امید منقطع از رحمت خدای رحیم

پذیره آمدش ابلیس و گفت ای فرزند

چگونه آمدی اینجا بگفت گوی چو سیم

زروزه و زنماز و زکوة و حج و غزا

[...]

سوزنی سمرقندی
 

سوزنی سمرقندی » دیوان اشعار » هزلیات » قصاید » شمارهٔ ۴۱ - در هجو عمید کاسنی

 

عمید کاسنی آن کاسه سرش پنگان

که عاشق کله . . . ن بدی چو پابنگان

بمرد و کاسنی او مرده ریگ وار بماند

چنانکه ماند از جغد گوشه ویران

چنانکه مغ بستوران برند بردندش

[...]

سوزنی سمرقندی
 

سوزنی سمرقندی » دیوان اشعار » هزلیات » قصاید » شمارهٔ ۴۳ - در هجو دوستی

 

گر ز تنی که چگندر نمای شد سر او

ز . . . ن گنده بود گنده چگندر او

بصد مغاک بر کتانی و معیده سری

چگندر و گزری نیست کان برابر او

چو گردن شتر مست کفک نفج بود

[...]

سوزنی سمرقندی
 

سوزنی سمرقندی » دیوان اشعار » هزلیات » قصاید » شمارهٔ ۴۴ - در هجاء خمخانه

 

خری سبوی سرو روده گوش و خم پهلو

کماسه پشت و کدو گردن و تکاو گلو

چو آمد آید با او سبوی و روده و خم

چو شد کماسه رود با وی و تگا و کدو

خری سرش ز خری چون کدوی بیدانه

[...]

سوزنی سمرقندی
 

سوزنی سمرقندی » دیوان اشعار » هزلیات » قصاید » شمارهٔ ۴۷ - در هجو مؤید

 

مؤید ای فلکت دایه وار پرورده

به زیر سایه دیوار نابرآورده

ز آفتاب و ز مهتاب کرد جامه تو

بروز سرخ و سپید و شب سیه چرده

رمه رمه بز و بزغاله کبود و سیاه

[...]

سوزنی سمرقندی
 

سوزنی سمرقندی » دیوان اشعار » هزلیات » قصاید » شمارهٔ ۵۲ - در هجو دوستی

 

عطا گرفتی و شکر و ثنا نگستردی

کسی چنین کند ای قلتبان که تو کردی

بجای شکر شکایت نمودی از همه خلق

نماند کسی که نیازردی و خود آزردی

ولی نعم بشناسد سگ از تو بهتر سگ

[...]

سوزنی سمرقندی
 

سوزنی سمرقندی » دیوان اشعار » هزلیات » قصاید » شمارهٔ ۵۴ - در هجو شاهری

 

من آن کسم که چو کردم به هجو گفتن رای

هزار مُنجیک از پیش من کم آرد پای

خجسته خواجه نجیبی خطیری و طیان

قربع و عمعق و حکاک قرد یافه‌درای

اگر به عهد منندی و در زمانه من

[...]

سوزنی سمرقندی
 
 
sunny dark_mode