گنجور

یغمای جندقی » منشآت » بخش اول » شمارهٔ ۱۵ - به یکی از دوستان نگاشته

 

به کف پیاله به گلشن روم چسان بی تو

چه خون چه باده چه گلخن چه گلستان بی تو

یغمای جندقی
 

یغمای جندقی » منشآت » بخش اول » شمارهٔ ۳۱ - به یکی از دوستان نگاشته

 

فرشته ای است بر این بام لاجورد اندود

که پیش آرزوی بی دلان کشد دیوار

یغمای جندقی
 

یغمای جندقی » منشآت » بخش اول » شمارهٔ ۵۳ - به آقا محمد جندقی پیشخدمت سیف الله میرزا نوشته

 

ز کار ما دلت آگه مگر شود روزی

که سبزه بردمد از خاک کشتگان غمت

یغمای جندقی
 

یغمای جندقی » منشآت » بخش اول » شمارهٔ ۵۷ - به آقا محمدرضا عطار نراقی داماد میرزا حسن مطرب نوشته

 

اثر چگونه بماند درین دیار از ما

درین دیار چو رنجید شهریار از ما

یغمای جندقی
 

یغمای جندقی » منشآت » بخش اول » شمارهٔ ۹۷ - به یکی از بزرگان نگاشته

 

چو در میان مراد آورند دست امید

ز عهد صحبت ما در میانه یاد آرند

یغمای جندقی
 

یغمای جندقی » منشآت » بخش اول » شمارهٔ ۱۰۰ - به یکی از بزرگان نوشته

 

شروع در غرضی کآن به مقصدی نرسد

هزار بار به از کردنست ناکردن

یغمای جندقی
 

یغمای جندقی » منشآت » بخش اول » شمارهٔ ۱۰۹ - به دوستی نگاشته

 

به اختیار کشم جبر عشق ملت سوز

مرا به جبر چه یا اختیار زن قحبه

یغمای جندقی
 

یغمای جندقی » منشآت » بخش اول » شمارهٔ ۱۲۴ - نامه ای است از کسی به کسی، کلک یغمائی مترجم آن است

 

اگر محول حال جهانیان نه قضاست

چرا مجاری احوال بر خلاف رضاست

کسی ز چون و چرا دم نمی تواند زد

که کارگاه حوادث ورای چون و چراست

یغمای جندقی
 

یغمای جندقی » منشآت » بخش اول » شمارهٔ ۱۲۵ - به دوستی نوشته

 

در سرانگشایم چو با تو می نوشم

اگر فرشته رحمت ز آسمان آید

یغمای جندقی
 

یغمای جندقی » منشآت » بخش دوم » شمارهٔ ۲۵ - به پیشخدمت نواب سیف الله میرزا نگاشته

 

سپهر دون که قدم در ره کرم نگذاشت

خوشش مباد که ما و ترا بهم نگذاشت

یغمای جندقی
 

یغمای جندقی » منشآت » بخش دوم » شمارهٔ ۲۷ - به پیشخدمت نواب سیف الله میرزا نگاشته

 

روان تشنه برآساید از کنار فرات

مرا فرات ز سر بر گذشت و تشنه ترم

یغمای جندقی
 

یغمای جندقی » منشآت » بخش دوم » شمارهٔ ۳۳ - از قول علی اکبر خان دامغانی به نامزد نگاشته

 

به سان سوسن اگر ده زبان شود حافظ

چو غنچه پیش تواش مهر بر دهن باشد

یغمای جندقی
 

یغمای جندقی » منشآت » بخش دوم » شمارهٔ ۴۳ - از قول علی اکبر خان دامغانی به نامزد او نگاشته

 

مرا به گوش تو باید حکایت از لب خویش

دریغ باشد پیغام ما به دست رسول

یغمای جندقی
 

یغمای جندقی » منشآت » بخش دوم » شمارهٔ ۵۶ - به سرکار شاهرخ خان در طهران نگارش رفته

 

بر آستان تو مشکل توان رسید آری

عروج بر فلک سروری به دشواری است

یغمای جندقی
 

یغمای جندقی » منشآت » بخش دوم » شمارهٔ ۷۷ - به میرزا عبدالوهاب کاشانی نگاشته

 

اگر خدای نباشد زبنده ای خشنود

شفاعت همه پیغمبران ندارد سود

یغمای جندقی
 

یغمای جندقی » منشآت » بخش دوم » شمارهٔ ۸۳

 

زخانه توکشم رخت سوی خانه خویش

نهم رخی به رخ دلبر یگانه خویش

یغمای جندقی
 

یغمای جندقی » منشآت » بخش سوم » شمارهٔ ۲ - به خسرو بیک یاور سمنانی نوشته

 

اگر چه سیم و زر آرد همی فراموش

در از نشیب زمین تا فراز خرگه ماه

چو دوست دست دهد، چیست در گهر زر و سیم

به چشم دیده وران خاک تیره سنگ سیاه

یغمای جندقی
 

یغمای جندقی » منشآت » بخش سوم » شمارهٔ ۲۶

 

به تن مقصرم از دولت ملازمتت

ولی خلاصه جان خاک آستانه تست

یغمای جندقی
 
 
۱
۲
sunny dark_mode