قربانت شوم دستخط مبارک که دفترها نصیحت و پرده پوش هزار فضیحت بود، افسر دولتم بر سر نهاد و نشره کامرانی بر بازو بست. تارک افتخار بر چرخ بلند سودم و گردن دولت یاری بر البرز و الوند. ترک مواصلت و برگ مفارقت را شکایتی را نده اند و روایتی خوانده. نخستین روزم که حکم آبشخور در قطار بستگان آن در کشیدو خرمهره وجودم به عقد آن رشته گوهر افتاد، در حقیقت از همه رسته بودم و دل با مهر جنابت پیوسته، مادام هستی اندیشه جدائی نداشتم، و جز با خیالت تصور آشنائی.
پس از آنکه گروهی دوست روی و دشمن خوی، هر روزم بی جنایت ظاهر و خیانت باهر در خدمت خدام ولی النعم به گناهی نبوده مورد عتاب سازند و به گفتی ناستوده مطرح عقاب، گاهی رانده و مغضوب باشم و گاه آواره و مرهوب. بیش از اینم تاب کوک و کلک نیست و طاقت چوب و فلک نه. مکرر بداندیشانم به مجعولات پریشان به مقام سیاست بردند، فضل خدائی حراست کرد والا عرضم هبا و خونم هدر بود و آتشم در خرمن و خاکم بر سر، اگر یکبار بدین دست دست فرسود شلاق گردم و کوب آزمای چوب و چماق، از جان خسته چه اثر خواهد ماند و در استخوان شکسته کدام خطر؟ ستاره طالع را در کلف دیدم و جان را در معرض تلف. جز مباینت چاره ندیدم. هر جا و با هر کس باشم دعاگوی توام.و اما بت به جای صمد نخواهم ساخت، و دل از یوسف به گرگ نخواهم پرداخت. استدعا آن است که حقوق محبت های رنگ رنگ خود را بر این ملهوف مستمند بحل و عقوق تقصیرات عمدا و سهوا ما را نیز از در رحمت آمرزگاری فرمایند. پاداش بزرگی اقتضای خردی عفو از تو پسند آمد و تقصیر از ما. و همچنین خواجه تاشان را از صدر خرگاه تا پائین درگاه چاکر نیک خواهم و جنایات گذشته را مستدعی بخشایش، بیت:
چو در میان مراد آورند دست امید
ز عهد صحبت ما در میانه یاد آرند
زیاده جسارت است و معامله اوقات خوش را سوخت خسارت، خداوندی سردار باسراری حورا جواری رخت اقامت به باغ کشید. سرکار شما هم التزام تنقیه و دوا فرمودید از شوربختی های کوکب و روی سختی های طالع حال من از حرمان خدمت هر دو سر در تباهی نهاد و روی نشاطم روی در سیاهی. کاش مرا راهی می نمودی و پای می گشودی که تکلیفم در مراودت مشخص و جان مستمندم از بند رنج و شکنج دل نگرانی مستخلص می شد، با درایت سرکاری نیازی به حکایت و شکایت نیست.
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: نویسنده در این متن به بیان احساسات و دغدغههای خود میپردازد. او از ارتباط عمیق و محبتش نسبت به شخص خاصی سخن میگوید و از جدایی و دلتنگیهایی که ناشی از آن است، ابراز ناراحتی میکند. نویسنده همچنین به انتقاد از وضعیت اجتماعی و سیاسی خود پرداخته و از سختیهایی که در زندگیاش با آنها مواجه است، مینالد. او به درخواست عفو و بخشش برای خطاهای گذشته خود و دیگران پرداخته و آرزوی امیدواری و رحمت دارد. در نهایت، او به دنبال یافتن راهحلی برای مشکلاتش و بهبود حال و آیندهاش است.
هوش مصنوعی: عزیزم، نامه خوشنویسی که سرشار از نصیحت و پند بوده، بر جایی از زندگیام نشسته و آرامش و خوشبختی را به من بخشیده است. احساس میکنم که افتخار و موفقیت را در خود دارم و دوستی با دولت و سرزمینهای بلندم، سرشار از شادی است. هرگز از دوستی و ارتباطی که داریم شکایتی نکردهام و همیشه به یاد آن روز اولی هستم که ارتباط ما آغاز شد و وجودم به پیوندی با تو دچار شد. در آن زمان، هیچ نگرانی درباره جدایی نداشتم و فقط در خیال خودت زندگی میکردم.
هوش مصنوعی: گروهی از دوستان و دشمنانم هر روز بر من ظلم میکنند و در حالی که هیچ کار اشتباهی نکردهام، به خاطر خدمت به سرورانم مورد عتاب و سرزنش قرار میگیرم. گاهی طرد میشوم و گاهی تحت فشار و ترس قرار میگیرم. دیگر تحمل این وضعیت را ندارم و طاقت درد و رنجهایم نیز به پایان رسیده است. بارها بداندیشان با ترفندهایشان مرا به فریب کشاندهاند. اگر خداوند حامیام نمیبود، زندگیام به خطر میافتاد و همه چیزم نابود میشد. اگر یک بار دیگر به دست خودم ضربهای بخورم، دیگر چه اثری خواهد ماند؟ ستاره شانس من در تاریکی دیده میشود و جانم در معرض خطر است. جز جدایی از این وضعیت چارهای نمیبینم. در هر مکان و با هر کسی که باشم، به تو دعا میکنم و نخواهم گذاشت که بت جای خداوند قرار گیرد، و دلم را به کسی که صلاحیت ندارد نخواهم سپرد. از تو درخواست میکنم که محبتهای خود را بر این انسان نیازمند عطا کنی و قصورهای ما را ببخشایی. پاداش بزرگ عفو تو از سوی خرد توست و ما مقصر هستیم. همچنین میخواهم که خواجهگان را از بالای خرگاه تا پایین درگاه نیازی به خدمتگزاری خوب داشته باشند و از گذشتهام عذرخواهی کنم.
هوش مصنوعی: وقتی که آرزوها در میان میآید، دست امید را به یاد میآورند و به دوستی ما در گذشته اشاره میکنند.
هوش مصنوعی: این متن حاکی از ناراحتی و تأسف نویسنده است. او به وضعیت نابسامان خود اشاره میکند و احساس میکند که اوقات خوشش را از دست داده و در رنج و سختی به سر میبرد. او همچنین به نقش خداوند به عنوان یک فرمانده و حامی اشاره میکند که امیدوار است با کمک او، راهی برای بهبود وضعیتش پیدا کند. نویسنده تمایل دارد که در ارتباطاتش روشنتر و بیدردسرتر باشد و از نگرانیها و مشکلاتش رهایی یابد. او معتقد است که نیازی به شرح حال و درد دل ندارد و امیدوار است که با درایت دیگران، اوضاع بهتر شود.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.