گنجور

ادیب صابر » دیوان اشعار » ملحقات » قطعات » شمارهٔ ۲

 

همه شراب به یاد بنفشه خواهم خورد

که مر مرا زخط یار یادگار شده ست

چه کس بود که در این روزگار می نخورد

بدین لطیفی و خوبی که روزگار شده ست

طرب ز باده و معشوق و باغ و گل خیزد

[...]

ادیب صابر
 

ادیب صابر » دیوان اشعار » ملحقات » قطعات » شمارهٔ ۱۰

 

ز روزگار حذر کن ز کردگار بترس

وگرت بر همه آفاق دسترس باشد

چو روزگار برآشفت و کردگار گرفت

زوال دولت تو در یکی نفس باشد

نه کردگار به تدبیر خلق کار کند

[...]

ادیب صابر
 

ادیب صابر » دیوان اشعار » ملحقات » قطعات » شمارهٔ ۱۴

 

سخنوران که تو را درسخا سحاب نهند

همی ثنای سخای تو بر سحاب کنند

زمانه غرقه طوفان سیم و زر گردد

گر اختران ز سخای تو فتح باب کنند

ادیب صابر
 

ادیب صابر » دیوان اشعار » ملحقات » قطعات » شمارهٔ ۱۶

 

ز صد هزار محمد که در جهان آید

یکی به منزلت و جاه مصطفی نشود

اگر که عرصه عالم پر از علی گردد

یکی به علم و شجاعت چو مرتضی نشود

جهان اگر چه ز موسی و چوب خالی نیست

[...]

ادیب صابر
 

ادیب صابر » دیوان اشعار » ملحقات » قطعات » شمارهٔ ۱۷

 

به هیچ وقتی اگر نام کهتران شمری

مرا و نام مرا اندر آن شمار شمر

در آن تبار که یک تن مخالف تو بود

ز روزگار ببارد بر آن تبار تبر

قمار کرد قمر با منازع تو به غم

[...]

ادیب صابر
 

ادیب صابر » دیوان اشعار » ملحقات » قطعات » شمارهٔ ۱۸

 

فلک همی نکند در جفای من تقصیر

ملک همی نکند در هلاک من تاخیر

چوتیر برجگر آمد چه منفعت ز خروش

چو روز غم به سر آمد چه فایده زنفیر

اگر نه چشم ضمیر تو تیرگی دارد

[...]

ادیب صابر
 

ادیب صابر » دیوان اشعار » ملحقات » قطعات » شمارهٔ ۱۹

 

زمن به قهر جدا کرد روزگار سه چیز

چنان سه چیز که مانند آن ندانم نیز

یکی لباس جوانی دوم امید و امل

سیم حلاوت دیدار دوستان عزیز

ادیب صابر
 

ادیب صابر » دیوان اشعار » ملحقات » قطعات » شمارهٔ ۲۱

 

شگفت نیست چو با تیغ در مصاف آید

که تیغ کوه بلرزد ز دست تیغ زنش

لب ملوک همی بوسه بر بساطش داد

هنوز ناشده از لب طروات لبنش

ادیب صابر
 

ادیب صابر » دیوان اشعار » ملحقات » قطعات » شمارهٔ ۲۳

 

ثنا به نام تو رغبت همی کند همه وقت

جهان به روی تو خرم بود همی همه سال

چو غمگنان به شراب و چو مفلسان به درم

چو دوستان به وصال و چو بوستان به نهال

ادیب صابر
 

ادیب صابر » دیوان اشعار » ملحقات » قطعات » شمارهٔ ۲۴

 

نه وعده و نه پیام و نه نامه و نه رسول

بدین دلیل نباشد مرا امید قبول

امید وصل تو دارم همی و حاصل نیست

زفرقت تو امید مرا امید حصول

ادیب صابر
 

ادیب صابر » دیوان اشعار » ملحقات » قطعات » شمارهٔ ۲۸

 

اگر به شعر روا باشدی نبوت شعر

چه مایه شاعر فحل آمدی زامت من

حریم حرمت تو گر حرم شده ست چراست

از این حرم همه حرمان نصیب حرمت من

مرا ولی نعم جز کل جواد تو نیست

[...]

ادیب صابر
 

ادیب صابر » دیوان اشعار » ملحقات » قطعات » شمارهٔ ۳۲

 

مرا هوای سحرگه پیام آورد

نسیم بوی بهشتی از آن دیار آورد

دلم به مقدم او پر زلعل و در طبقی

به دست مردم چشمم پی نثار آورد

غلام فصل بهارم که هر ورق زگلش

[...]

ادیب صابر
 
 
sunny dark_mode