عیوقی » ورقه و گلشاه » بخش ۳۴ - آگاهی ورقه از مکرعم
از آن گور برگشت مسکین خجل
سراسیمه و خسته و برده دل
عیوقی » ورقه و گلشاه » بخش ۳۵ - رفتن ورقه به شام
جوانمردیی بود در شه ز نسل
ابا نسل نیکو بود فضل و اصل
عیوقی » ورقه و گلشاه » بخش ۳۶ - دیدن ورقه و گلشاه یکدیگر را
وگر آگهی یابی ای دل گسل
که از من نیاید ورا غم به دل
عیوقی » ورقه و گلشاه » بخش ۳۹ - چو گفت این، بگفتش که ای رادمرد
دل خسته را ای گرانمایه ول
سوی خاک بردم ز مهر تو دل
عیوقی » ورقه و گلشاه » بخش ۴۴ - رفتن شاه شام با گلشاه بر سر گور ورقه
ندیدیم از یک دگر کام دل
شد آن یار دلدار من زیر گل.
عیوقی » ورقه و گلشاه » بخش ۴۶ - باقی قصه ورقه و گلشاه
کجایی تو ای لعبت دل گسل
کجایی تو ای راحت جان و دل
ناصرخسرو » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۱۴۲
گسستم ز دنیای جافی امل
تو را باد بند و گشاد و عمل
غزال و غزل هر دوان مر تو را
نجویم غزال و نگویم غزل
مرا، ای پسر، عمر کوتاه کرد
[...]
اسدی توسی » گرشاسپنامه » بخش ۱۶ - پادشاهی شیدسب و جنگ کابل
از آن دشت تا سال صد زیر گِل
همی گرگ تن برد و کفتار دل
اسدی توسی » گرشاسپنامه » بخش ۱۸ - آمدن ضحاک به مهمانی اثرط و دیدن گرشاسب را
ز کردار آن چرخ بازوگسل
خبر یافت ضحاک و شد خیره دل
اسدی توسی » گرشاسپنامه » بخش ۲۵ - پند دادن اثرط گرشاسب را
بدو گفت کز بدگمان برگسل
به اندیشه بیدار کن چشم و دل
اسدی توسی » گرشاسپنامه » بخش ۳۰ - جنگ دوم گرشاسب با سالاران بهو
ستاده به پیش گو شیر دل
به بر گستوان اسپ جنگی چهل
اسدی توسی » گرشاسپنامه » بخش ۳۳ - رزم سوم گرشاسب با خسرو هندوان
به پیکار زر داده شیر دل
برون تاخت در کف ز پولاد شِل
اسدی توسی » گرشاسپنامه » بخش ۳۳ - رزم سوم گرشاسب با خسرو هندوان
پر از خشم شد مغز و پر کینه دل
ز دل خاست خون و ز خون خاست گل
اسدی توسی » گرشاسپنامه » بخش ۳۴ - رزم چهارم گرشاسب با هندوان
شده گرد چون چرخی و خشت و شل
ستاره شده برج او مغز و دل
اسدی توسی » گرشاسپنامه » بخش ۷۴ - بازگشت گرشاسب و صفت خواسته
پرستار سیصد بتان چگل
سرایی دو صد ریدک دلگسل