ملکالشعرا بهار » قطعات » شمارهٔ ۱۸۴
دوش آمد پی عیادت من
ملکی در لباس انسانی
گفتمش چیست نام پاک تو، گفت
خواجه عبدالحمید عرفانی
ملکالشعرا بهار » مثنویات » شمارهٔ ۱ - سرگذشت شاعر در اولین مسافرت او به تهران
به که سردار کل جزاه الله
بشنود حال بنده بیاکراه
به که بر این فسانه دل بندد
تا همی گرید و همی خندد
قصهٔ من شنیدنش سهل است
[...]
ملکالشعرا بهار » مثنویات » شمارهٔ ۲ - در نصیحت
این شنیدم که تازیای درویش
کف بسودی ز مهر بر سگ خویش
زاهدی سگ بدید و آن تازی
گفت ای سگ چرا چنین سازی؟!
مرد تازی به آب در زد دست
[...]
ملکالشعرا بهار » مثنویات » شمارهٔ ۳ - جنگ خانگی
خصم بر در ستاده کینهسگال
در درون سرای جنگ و جدال
هرچه جنگ از درون شود افزون
خصم گردن فرازد از بیرون
چون عدو در کمین بود، زنهار
[...]
ملکالشعرا بهار » مثنویات » شمارهٔ ۴ - اندرز به جوانان
مفریب ای بزرگوار پسر
دختری را ز مادر و ز پدر
زن کس را هم ای پسر مفریب
ورت بفریفت زن، ازو بشکیب
دزدی عرض و دزدی ناموس
[...]
ملکالشعرا بهار » مثنویات » شمارهٔ ۵ - در میگساری
می مخور ور خوری مدام مخور
جز شب آن هم میان شام مخور
عرق ساده به ز کنیاک است
به ز مرفین و جرس و تریاک است
چون ز پنجه شدی به سال فزون
[...]
ملکالشعرا بهار » مثنویات » شمارهٔ ۶ - جواب بهار به ادیب السلطنهٔ سمعین «عطا»
ای سمیعی رسید نامهٔ تو
نامهٔ تو رسید و چامهٔ تو
چامه، شیرین و دلنشین چو عسل
نامه، خیرالکلام قلّ و دلّ
آن عباراتِ با روان مأنوس
[...]
ملکالشعرا بهار » ترکیبات » انتقاد از انجمن همت
باز بر شاخسار حیله و فن
انجمن کردهاند زاغ و زعن
زاغ خفته در آشیان هزار
خار رسته به جایگاه سمن
بلبلان را شکسته بال نشاط
[...]
ملکالشعرا بهار » ترکیبات » شب قدر
ای شب قدر و ای خزانهٔ اجر
و سلام علیک حتیالفجر
رخ خوبت بناکنندهٔ وصل
سر زلفت فناکنندهٔ هجر
دل پاکت زلال چشمهٔ فیض
[...]
ملکالشعرا بهار » ترکیبات » مجلس سوم
در مجلس به فرخی وا شد
آنچه گم گشته بود پیدا شد
شید رخشان عدل طالع گشت
دیو دژخیم ظلم رسوا شد
بیرق اعتساف ساقط گشت
[...]
ملکالشعرا بهار » چهارپارهها » خمسه مسترقه
سیصد و شصت و پنج و ربعی روز
مدت سال بود و هست مدام
ماه سی روز بود و پنج دگر
بد به پایان سال، پنجی نام
گشت پنجی فزوده آخر سال
[...]
ملکالشعرا بهار » چهارپارهها » کسری و دهقان
شاه انوشیروان به موسم دی
رفت بیرون ز شهر بهر شکار
در سر راه دید مزرعهای
که در آن بود مردم بسیار
*
[...]
ملکالشعرا بهار » منظومهها » کارنامهٔ زندان » بخش ۱ - گفتار نخست در عظمت ذات باریتعالی و نقص ادراک بشر
ای نبرده کسی به کنه تو راه
تاری و دیو و اورمزد و اله
ای خدایی که در تو حیرانم
کیستی؟ چیستی؟ نمیدانم
کردهام من به هستیت اقرار
[...]
ملکالشعرا بهار » منظومهها » کارنامهٔ زندان » بخش ۲ - گفتار دوم در خلقت جهان
آن مهندس که این بنا پرداخت
کس نداند که از برای چه ساخت
دانم این مختصر که در این کار
رمزهایی بود فزون ز شمار
منظری هست فوق این منظر
[...]
ملکالشعرا بهار » منظومهها » کارنامهٔ زندان » بخش ۳ - در مذمت مخدرات و مسکرات
باده و این همه ز باده بتر
که برآورده دودمان از سر
یا ز پرکاری است و کمخواری
یا ز پرخواری است وکمکاری
چون که عدل از میانه برخیزد
[...]
ملکالشعرا بهار » منظومهها » کارنامهٔ زندان » بخش ۴ - گفتار سوم سبب نظم کتاب
داشت امسال ماه فروردین
همچو افسردگان بر ابرو چین
بودش از ابر چین به پیشانی
سرد و پر باد و زشت و ظلمانی
مؤمنی گفت از چه عید امسال
[...]
ملکالشعرا بهار » منظومهها » کارنامهٔ زندان » بخش ۵ - صف ادارهٔ تأمینات و شرح زندان
مثل مردمان خطا نشود
که دویی نیست کان سهتا نشود
با من این حبس گاه راکار است
حبس این بنده سومینبار است
بارهای دگر بدون درنگ
[...]
ملکالشعرا بهار » منظومهها » کارنامهٔ زندان » بخش ۶ - صف زندان نمرهٔ دو
پس ره نمرهٔ دو پیمودم
زان که خود راه را بلد بودم
ایستادم به پیش آن درگاه
چه دری، لا اله الا الله!
دخمهای تنگ و سوبهسوی و نمور
[...]
ملکالشعرا بهار » منظومهها » کارنامهٔ زندان » بخش ۷ - صف زندان نمرهٔ یک
دیدهام من ز بام آنجا را
آن سیهچال عمرفرسا را
تنگ و تاریک و سهمناک و قعیر
در و دیوارها سیاه چو قیر
کلبهها بیدریچه و روزن
[...]
ملکالشعرا بهار » منظومهها » کارنامهٔ زندان » بخش ۸ - سبب بنای زندان
بهر آن شد بنای نمرهٔ یک
که بگیرد مقام زجر و کتک
مجرمی کاو به کرده، خستو نیست
چارهاش غیر زور بازو نیست
سارقی کاو نمی کند اقرار
[...]