بلند اقبال » دیوان اشعار » ترجیعات » شمارهٔ ۱
دوش خالی نشددلم ز خیال
کردم آخر ز پیر عقل سؤال
که چرا عالم است در تغییر
نیست گیتی چرا به یک منوال
گه بهار است وگه خزان از چه
[...]
بلند اقبال » دیوان اشعار » ترکیبات » شمارهٔ ۴ - دراحوال خود گوید
صبر کن پیشه چون بلنداقبال
شکر باید نمود درهمه حال
افسر کرمانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۳۹
مرحبا ای برید باد شمال
که به ما می دهی نوید وصال
چند گویی که خون عاشق مست
شد به فتوای شیخ شهر حلال
عاشق و رند و بی خود و مستم
[...]
ترکی شیرازی » دیوان اشعار » فصل دوم - مدیحهسراییها » شمارهٔ ۲۱ - صاحب تاج انما
یا علی «ترکی» پریشان حال
در مدیحت بود زبانش لال
صامت بروجردی » اشعار مصیبت » شمارهٔ ۴ - در مدح حضرت امیرالمومنین(ع)
کو چنان عمر و کوچنان اقبال
که دگر باره در مه شوال
ز غم روزگار فارغ بال
به نشینیم خسرم و خوشحال
میرزا حبیب خراسانی » دیوان اشعار » بخش دو » غزلیات » شمارهٔ ۲۱۲
رفت از عمرم ای پسر چل سال
نیمه ای خواب و نیمه ای بخیال
از صبا و شباب بگذشتم
تا رسیدم کنون بسن کمال
آفتابم به نیمه روز رسید
[...]
میرزا حبیب خراسانی » دیوان اشعار » بخش دو » غزلیات » شمارهٔ ۲۲۰
هان و هان ای بهار فضل و کمال
از وجود چنینت بخت ببال
از لب من یکی سلامش کن
اگرش دیدی ای همای همال
مگر از ملک مانوی بوده است
[...]
ادیب الممالک » دیوان اشعار » ترکیبات » شمارهٔ ۹ - در اصفهان به اشارت قهرمان میرزای صارم الدوله که منبعد به سردار اعظم ملقب شده در هجو شیخ معروف به خن و خون گوید
گر به امر خدایگان جلال
به زبان آمده است خامه لال
نه عجب کز دم مسیحائی
جان در آید بآهنین تمثال
ای جناب اجل افخم راد
[...]
ادیب الممالک » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ۴ - آزمند خسیس
داشت مرغی ظریف و زرین بال
تیز پرهمچو شاهباز خیال
ادیب الممالک » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ۴ - آزمند خسیس
خواجه آن بیضه را باستعجال
برگرفتی ز مرغ زرین بال
ادیب الممالک » دیوان اشعار » اضافات » شمارهٔ ۱۵ - آیین نصیری
اهل حق را سزد که در همه سال
وقت محصول خود زمال حلال
ملکالشعرا بهار » مثنویات » شمارهٔ ۱ - سرگذشت شاعر در اولین مسافرت او به تهران
این بدان گفتم ای ستودهخصال
که بدانی تغیر احوال
ملکالشعرا بهار » منظومهها » کارنامهٔ زندان » بخش ۴ - گفتار سوم سبب نظم کتاب
مؤمنی گفت از چه عید امسال
شده برعکس، ماه رنج و ملال
ملکالشعرا بهار » منظومهها » کارنامهٔ زندان » بخش ۴ - گفتار سوم سبب نظم کتاب
لیک بایست داد در هرحال
هریکی را چهار پنج ریال
ملکالشعرا بهار » منظومهها » کارنامهٔ زندان » بخش ۸ - سبب بنای زندان
نه مه و هفته بلکه سال به سال
جای دارد در آن سیاه مبال
ملکالشعرا بهار » منظومهها » کارنامهٔ زندان » بخش ۱۳ - تغییر زندان
نیست دیوار او سیه چو زغال
تیغهای بین محبس است و مبال
ملکالشعرا بهار » منظومهها » کارنامهٔ زندان » بخش ۱۵ - داستان شبی از شب های جوانی
یعنیآنراکه کیف خواهد و حال
کیف باید ز نقد مالامال
ملکالشعرا بهار » منظومهها » کارنامهٔ زندان » بخش ۱۶ - غزل مرادف
اندرین حال بهر دفع ملال
به سوی شاعری کشید خیال