نظامی » خمسه » هفت پیکر » بخش ۲۶ - نشستن بهرام روز شنبه در گنبد سیاه و افسانه گفتن دختر پادشاه اقلیم اول
این سخن گفت و چون ازین پرداخت
مشفقی کرد و مهربانی ساخت
نظامی » خمسه » هفت پیکر » بخش ۲۶ - نشستن بهرام روز شنبه در گنبد سیاه و افسانه گفتن دختر پادشاه اقلیم اول
ساختند آنچنان که باید ساخت
چونکه هرکس از آن خورش پرداخت
نظامی » خمسه » هفت پیکر » بخش ۲۷ - نشستن بهرام روز یکشنبه در گنبد زرد و افسانه گفتن دختر پادشاه اقلیم دوم
از برون هر کسی حسابی ساخت
کس درون حساب را نشناخت
نظامی » خمسه » هفت پیکر » بخش ۲۷ - نشستن بهرام روز یکشنبه در گنبد زرد و افسانه گفتن دختر پادشاه اقلیم دوم
شاه از آن احتراز کاو میساخت
غور دیگر کنیزکان بشناخت
نظامی » خمسه » هفت پیکر » بخش ۲۷ - نشستن بهرام روز یکشنبه در گنبد زرد و افسانه گفتن دختر پادشاه اقلیم دوم
شاه با او تکلفی در ساخت
به تکلف گرفتهای میباخت
نظامی » خمسه » هفت پیکر » بخش ۲۷ - نشستن بهرام روز یکشنبه در گنبد زرد و افسانه گفتن دختر پادشاه اقلیم دوم
تا همان پیرزن دوا بشناخت
پیرزن وارم از دوا بنواخت
نظامی » خمسه » هفت پیکر » بخش ۲۸ - نشستن بهرام روز دوشنبه در گنبد سبز و افسانه گفتن دختر پادشاه اقلیم سوم
رفت از آنجا و برگ راه بساخت
به زیارتگه مقدس تاخت
نظامی » خمسه » هفت پیکر » بخش ۲۸ - نشستن بهرام روز دوشنبه در گنبد سبز و افسانه گفتن دختر پادشاه اقلیم سوم
زادمردی عمامه را بشناخت
گفت لختی رهت بباید تاخت
نظامی » خمسه » هفت پیکر » بخش ۲۸ - نشستن بهرام روز دوشنبه در گنبد سبز و افسانه گفتن دختر پادشاه اقلیم سوم
بشر کان حور پیکرش بنواخت
رفت بیرون و کار خویش بساخت
نظامی » خمسه » هفت پیکر » بخش ۲۹ - نشستن بهرام روز سهشنبه در گنبد سرخ و افسانه گفتن دختر پادشاه اقلیم چهارم
سرخ در سرخ زیوری بر ساخت
صبحگه سوی سرخ گنبد تاخت
نظامی » خمسه » هفت پیکر » بخش ۲۹ - نشستن بهرام روز سهشنبه در گنبد سرخ و افسانه گفتن دختر پادشاه اقلیم چهارم
چون که به خُرد نظر بران انداخت
آن دو هم عقد را ز هم نشناخت
نظامی » خمسه » هفت پیکر » بخش ۳۰ - نشستن بهرام روز چهارشنبه در گنبد پیروزه رنگ و افسانه گفتن دختر پادشاه اقلیم پنجم
آن بیابان علم به خون افراخت
ریگ از آن ریخت نطع از آن انداخت
نظامی » خمسه » هفت پیکر » بخش ۳۱ - نشستن بهرام روز پنجشنبه در گنبد صندلی و افسانه گفتن دختر پادشاه اقلیم ششم
سود و زان سوده شربتی برساخت
سرد و شیرین که تشنه را بنواخت
نظامی » خمسه » هفت پیکر » بخش ۳۱ - نشستن بهرام روز پنجشنبه در گنبد صندلی و افسانه گفتن دختر پادشاه اقلیم ششم
با جهودی معاملت میساخت
خیر دید آن جهود را بشناخت
نظامی » خمسه » هفت پیکر » بخش ۳۱ - نشستن بهرام روز پنجشنبه در گنبد صندلی و افسانه گفتن دختر پادشاه اقلیم ششم
شر که در روی خیر دید شناخت
خویشتن زود بر زمین انداخت
نظامی » خمسه » هفت پیکر » بخش ۳۱ - نشستن بهرام روز پنجشنبه در گنبد صندلی و افسانه گفتن دختر پادشاه اقلیم ششم
خیر بوسید و پیش او انداخت
گوهری را به گوهری بنواخت
نظامی » خمسه » هفت پیکر » بخش ۳۲ - نشستن بهرام روز آدینه در گنبد سپید و افسانه گفتن دختر پادشاه اقلیم هفتم
زیر آن تخت پادشاهی تاخت
به فراغت نشستگاهی ساخت
نظامی » خمسه » هفت پیکر » بخش ۳۲ - نشستن بهرام روز آدینه در گنبد سپید و افسانه گفتن دختر پادشاه اقلیم هفتم
چون سمنسینه زین سخن پرداخت
شه در آغوش خویش جایش ساخت
نظامی » خمسه » هفت پیکر » بخش ۳۴ - اندرز گرفتن بهرام از شبان
زین سخن صد هزار چنبر ساخت
همه در گردن وزیر انداخت
نجمالدین رازی » مجموعهٔ اشعار » سایر اشعار » شمارهٔ ۳۳
و آنکه حقش به لطف خود بنواخت
نیک و بد را به نور حق بشناخت